تصویر هدر بخش پست‌ها

⭐ستاره میراکلس⭐

وبلاگی پر از عکس،کمیک،جک میراکلس،تعوری، داستان و..... وقت درخشش میراکلسه!

داستان میراکلسی نوای عشق و نفرت معرفی

| ♡Marinet♡
داستان میراکلسی نوای عشق و نفرت معرفی

سلام من مرینتم مرینت جاسمین یه دختر فوق العاده سنگ دل وبی روح من خواننده مشهوری هستم از ابتدا تا انتها از کسی که سعی کنه منو اروم کنه وباعث بشه قلب سنگی من اروم بشه به شدت متنفرم داستان من از اونجایی شروع شد که تو بیمارستان چشم باز کردم یه دختر 18ساله تو بیمارستان دکترا میگفتن بر اثر یه تصادف حافظه مو از دست دادم ویک سال هم تو کما بودم بعد از خارج شدن از بیمارستان چشمم به یه پستر مسابقه خوانندگی افتاد ودر عرض یک سال یه خواننده مشهور شدم که یه مانع جلوم ایجاد شد....۰۰۰سلام من ادرین هستم من بعد از جدایی از کسی که دوستش داشتم به شدت ضربه روحی خوردم(تو داستان من امیلی زنده است)خانوادم مانع افسردگی من میشدن اما نشد من نه بی رحمم نه سنگ دل وفقط کسی که دوستش داشتم رو از دست دادم من طی اتفاقی خواننده شدم وصدام اوج پیدا کرد....من 20سالمه ویه مدلینگ هم هستم۰۰۰۰من الیزابت سزار هستم اما به خاطر اینکه از اسمم خوشم نمی یومد اونو به الیا تغییر دادم ولی فقط دوستام منو به این اسم صدا میزنن من خبرنگار عالی هم هستم ویه گزارشگر 😁۰۰۰سلام من نینو هستم نینو لاهیف پسر 20ساله که تو اوج موسیقی محو شده من دستار اول وبهترین دوست مرینتم وجالبه که منو اخراج نکرده۰۰۰سلام من لیا هستم لیا دوپن چنگ من یه دختر معمولی هستم واز گذشته خودم فرار میکنم چون کسی که تو گذشته من جای داره به شدت باعث اسیب من شد من زندگیم رو تو یه خانواده سه نفره کوچیک ادامه میدم۰۰۰من ماریان هستم یکی از دوستای خیلی قدیمی ادرین طی اتفاقی که سرنوشتم به خاطرش عوض شد افسرده شده بودم که با ادرین اشنا شدم من 20سالمه وقبلا تو کار موسیقی بودم که اون اتفاق نابودم کرد

یک قلب طلایی پارت اول

| ☆ 리에

Thought I found a way
به خیالم که راهی پیدا کردم

Thought I found a way out (Found)
فکر کردم راه خروجی پیدا کردم

But you never go away (Never go away)
اما تو هیچ وقت منو ترک نمیکنی

So I guess I gotta stay now
حدس زدم الان باید بمونم

Oh, I hope some day I’ll make it out of here
امیدوارم روزی بتونم از اینجا برم

Even if it takes all night or a hundred years
حتی اگر شب ها و صدها سال طول بکشه

Need a place to hide, but I can’t find one near
دنبال یک مکان میگردم که بتونم پنهان بشم، اما اطرافم هیچی نیست

Wanna feel alive, outside I can’t fight my fear
میخام زنده بمونم، خارج از اینجا نمیتونم با ترس هام مقابله کنم

Isn’t it lovely, all alone
تک و تنها عاشقانه نیست؟

Heart made of glass, my mind of stone
قلبم از شیشه است و ذهنم از سنگ ساخته شده

Tear me to pieces, skin to bone
میتونی منو تیکه تیکه کنی و پوستمو به استخون برسونی

Hello, welcome home
سلام، به خونه خوش اومدی

Walking out of time
زمان داره از دستم میره

Looking for a better place (Looking for a better place)
دنبال یک جای بهترم

Something’s on my mind
یچیزی توی ذهنم مونده


Always in my head space
همیشه توی سرم جا داشته

Oh, I hope some day I’ll make it out of here
امیدوارم روزی بتونم از اینجا برم

Even if it takes all night or a hundred years
حتی اگر شب ها و صدها سال طول بکشه

Need a place to hide, but I can’t find one near
دنبال یک مکان میگردم که بتونم پنهان بشم، اما اطرافم هیچی نیست

Wanna feel alive, outside I can’t fight my fear
میخام زنده بمونم، خارج از اینجا نمیتونم با ترس هام مقابله کنم

Isn’t it lovely, all alone
تک و تنها عاشقانه نیست؟

Heart made of glass, my mind of stone
قلبم از شیشه است و ذهنم از سنگ ساخته شده

Tear me to pieces, skin to bone
میتونی منو تیکه تیکه کنی و پوستمو به استخون برسونی

Hello, welcome home
سلام، به خونه خوش اومدی

Woah, yeah
Yeah, ah
Woah, woah
Hello, welcome home
سلام، به خونه خوش اومدی

 

بپر ادامه

راستی نویسندش خودمم ولی چون میخوام توی اون یکی وب(وب خودم) هم بزارمش و اونجا اسمم لیدی نواره اینجوری نوشتم

و یک چیز دیگه که این پارت آزمایشی هست برای همین خیلی کوتاهه

داستان اوردم براتون

| ☆ 리에

خب این از بیوگرافی داستان-😂-و پارت آزمایشی

اسم داستان:

یک قلب طلایی

تعداد فصل:

کلا یک

تعداد قسمت:

2 یا 3

پوستر داستان:

آهنگ داستان:

لاولی بیلی ایلیش

ژانر:

غمگین

شیپ:

نداره

خلاصه:

خلاصه شو بگم همچیز لو میره

پارت آزمایشی:

پست بعد

عکس داستان دار

| 🍫Helen🍫

خب داستان اینه 

*وی صدایش را مردانه میکند و ماننده گویندگان شروع میکند*

ایوان با دیدن نمره کوفته اش میخواد یکی را له کند مکس درحالی که پیف پیف میکند میگوید : چه نمره هایی 

میلن با نگاه محبت آمیزش دل ایوان را میبرد رز دردست کتابی دارد که خدا میداند چیست جولیکا برگه ای که شاهکار ایوان است را نشان میدهد در حالی که یک دستش را در چش و چال رز بیچاره کرده است ناتانائیل پیتزا هارا برداشته و در میرود و میگوید : مال منه 

ناگهان یکی از پیتزا ها می افتد آدرین از آن پشت با سرعت چت به نجات پیتزا میرود مرینت هم که آن پشت سکته زده است بله داستان از این قرار بود 😐😂

انصافا خودم هم نمیدونم این چیزا از کجا به ذهنم میرسه😂😂😂 آها بگید بازم بزارم یا نه