تصویر هدر بخش پست‌ها

⭐ستاره میراکلس⭐

وبلاگی پر از عکس،کمیک،جک میراکلس،تعوری، داستان و..... وقت درخشش میراکلسه!

Love me like you do s2 p10

| Felicia

هی شوکولاتان❤️

خب حقیقتا فکر نمیکردم بتونم به این زودیا خودمو جمع و جور کنم،ولی الان با پارت جدید اینجام🍫🍬🖤

نمیتونم قول بدم پارتا مثل سابق پر شوخی و خنده باشن ولی نهایت تلاشمو میکنم به قبل برگردیم:))))))

پ.ن:لینک پوستر گم کردم،پیداش کنم میذارم❤️

پ.ن۲:هلنی ضمن عذرخواهی،لینک گفتمانتو میدی که رو بقیه ی کمیک کار کنیم؟خیلی وقفه افتاده😓💙🤍🐋🌊

از زبان کاگامی:
بعد از کلی بحث کردن با فیلیکس که باعث شده بود من و بن شبیه گوجه بشیم یهو مایک از پشت پرید و خودشو از گردن فیلیکس بیچاره آویزون کرد🤭
💛آخخخخخخخ،میمون گردنم درد گرفت😑
❤واااااییییی فیلیکس خفه شوووو داداشمون عاقبت بخیر شددد🤩🤩🤩
💛خب ب من چ...واستا،چی چی شد؟داداشمون؟لوکا؟عاقبت بخیر؟🤯🤯
❤آرهههههههههههههه😃😃😃😃😃
🎓اهم‌...اینجا بیمارستانه مایکل جان😑
💛راس میگه یواش😐
❤اهم...بله ببخشید😅
💛خب حالا مث آدم بگو چی شده مانکی عزیز😑
❤لوکا از کلویی خواستگاری کرددد،کلوییم گف بله😃😃😃😃😃😃
🎓🗡💛یواششششش🤫
❤خیلیه خب حالااا😑
💛واستا....مگه کلویی بهوش اومد؟😐
🎓مگه بیهوش بود؟😮
🗡خب منتظر چی هستین برین تبریک بگین دیگه😐
🎓شما برین من کارای ترخیصمو اتجام بدن اومدم😁
🗡تو برو من میرم پذیرش انجام میدم😊
🎓نه دیگه خودم میرم،تو زحمت زیاد کشیدی🙂
🗡خب اینم روش،خودم میرم دیگه☺
💛اصلا من میرم،عهه😑
🗡🎓نه خودم میرم😄
💛😑😑😑😑😑💔
❤😂😂😂😂😂💔
🎓خودم
🗡من
💛بسه من میرم...
🎓خودم
🗡من
💛گفتم من میرم دیگه
🎓خودم
🗡من
💛اییی خدااااا
__در نهایت پس از ساعتها بحث مایک رفت__
❤خب،کارا تموم شد دیگه پاشین بریم تبریک بگیم😄
🎓🗡💛بریم🙃
داشتیم میرفتیم طبقه دوم که اتاق کلویی بود،یهو فیلیکس بی هوا پرسید:
💛راستی بن،آخرشم نگفتی مشکل چی بود😐
بنجیرو خیلیی هول کرد و به یرعت گفت:
🎓چیز خاصی نبود یه ضعف ساده😅
یعنی...واقعا بیماریشو از همه به جز من و باباش قایم کرده بود؟آخه چرا؟🤔🤔
یادم باشه بعدا ازش بپرسم🤗🤗🤗
رسیدیم دم در اتاق کلو،در زدیم رفتیم داخل.
همزمان دکتر رفت بیرون🙂
همگی گروهی ریختیم سر عروس دوماد و حسابی سر به سرشون گذاشتیم😄😂💗
ناگفته نماند که بعد از اومدن آدریانا فیلیکس به طرز وحشتناکی ساکت شد...
و من موندم که چخبر شده😐(نفس:فضولیش به تو نیومدهههه)
__________________________________
💗روز عروسی(بله بله بله:)))))💗
از زبان فیل:
توی سالن ایستادم و دارم با لئو حرف میزنم...
⬜ تبریک میگم مرد پسرت داره ازدواج میکنه و دخترتم نامزد کرده...
🎷چی بگم... ممنون رفیق
صدای آنارکا اومد:
⚓لئوناااااااااردددددد!
🎷من باید برم فعلا فیل...
و به سرعت جت دور شد،از زن ذلیل بودنش ریز خندیدم
یهو دستی روی شونم نشست
⬛به چی میخندی؟
⬜هیییییییییع گبییییی!😨
⬛خدای من تو مثل دخترا جیغ میکشی...🙄
⬜ خفه شو😒
ولی کاش میگفتم بازم حرف بزنه...
با حرص هولش دادم که چندقدم عقب رفت...
ولی کاش بغلش میکردم تا چندقدم جلو بیاد:)
+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+
از زبان فیلیکس:
کت و شلوار قرمزی که آدریانا عاشقش بودو پوشیدم و موهامو به بهترین حالتی که میشد درست کردم.. 
دارم توی حاضر شدن لوکا بهش کمک میکنم و البته که نمیذاره به موهاش دست بزنم...
پسره ی لجباز:/
🎸بخدا دستت به موهام بخوره بیخیال نسبتای فامیلیمون میشم...😑
💛ما نسبت خونی نداریم لوکا😐
🎸اوه...درسته😶
💛ولی خودت میدونی که مثل برادرمی،نه؟:)
🎸آف کورس🤩(of course)
💛خب دیگه من برم،کاری داشتی صدام کن:)
«شمارو نمیدونم ولی من میخوام از شدت کیوتیشون برم بمیرم/شاید شما حسمو درک نکنین چون رابطشونو کامل نشناختین ولی من ساختمش...»
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
از زبان آدریانا:
روی صندلی نشستم و صندلی بغلیم فیلیکس با لوسی روی پاش نشسته...
و پاپیون لوسی رو به طرز کیوتی با کت شلوار قرمزش ست کرده:)
مراسم خیلی خوب شروع میشه
سالن یه ترکیبیه از چیزی که لوکا و کلو میخواستن
یه مهمونی خیلی شیک ولی تو کشتی...
فکر کنم فهمیدین منظورم از ترکیب چیه
آدرینا و مایک به طرز بانمکی لباساشونو مثل یه زوج ست کردن ولی خب...
اونا زیادی کورن..:)))


مرینت و آدرین کنار هم قرار گرفتن و لازمه بگم واقعا خوبه که باهم میبینمشون؟:))
حقیقتا هیچوقت فکر نمیکردم آدرین حاضر شه کت شلوار صورتی بپوشه ولی ظاهرا مرینت میتونه هربلایی سر اون پیشی بیاره💗


کاگامی هم هست://///
خب حقیقتا اصلا دیدنشو دوست ندارم ولی باید اعتراف کنم اون و بنجیرو خیلی بهم میان!
یه دختر کوچولوی موقهوه ایم کنارشونه و خب از چشماش میتونم حدس بزنم خواهر بن باشه...و خدایا اون واقعا کیوته😍🥺


آرام و امید دارن حرف میزنن...😌
و خب قطعا اونا علاقه ای به شراب ندارن🍷
نوشابه های شیشه ای توی دستشون باعث میشه خندم بگیره،خب معمولا توی لیوان میریزنش ولی انگار بین اونا حداقل واسه نوشابه لیوان معنی نداره😂💔
استایل آرام مثل همیشه تاجای ممکن پوشیده ولی شیکه،امید هم خب...لباسش واقعا بانمکه و دلم میخواد فیلیکس اونو امتحان کنه+-+


جولیکا و ناتانائیلم دارن میرقصن...🤩
خب جول همیشه دوست داشت عروسی برادرشو ببینه،و نیتن هم علاوه بر اینکه از خوشحالی جول خوشحاله بخاطر شرط عمولئو که اول باید لوکا ازدواج بکنه خوشحاله چون میتونه بزدوی رسما با جول ازدواج کنه و رقص باله نیتن رو آب واقعا زیباست اووو🥰


عمو لئو و خاله آن هم حسابی خوشحالن😗
البته تو نگاهشون ی غم خاصیم هست،خب اونا بچه هاشونن و قطعا دلشون یکم میگیره...
استایل عمو خوبه ولی خاله آن...خب اون همیشه خودش بوده من واقعا توقع داشتم پیرهن بپوشه؟😂🙄💗

مامان و خاله هم دارن عکس میگیرن...
اونا تقریبا لباساشون سته،مدل موهاشون عین همه و کمی تفاوت رنگ موشون هست و با همه ی اینا من عاشق استایلشونم،رنگ لباسا و میکاپ اونا کاملا برعکسه ولی بهرحال اونا دوقلوئن!:))))))))


عروس و دامادم که عالی شدن😯❤️
خب من به حاضر شدن کلویی کمک کردم و اون با آرایش لایت و لباسش که با رنگ پوستش ترکیب جالبی بود زیبا شده بود🥰 
و لوکا... خب اون هیچوقت نمیتونه از رنگای طیف آبی بگذره و قطعا کت و شلوار دامادیشم سورمه ایه:/💙
ظاهرا فیلیکسم نتونسته راضیش کنه تا به موهاش مدل بده،خب اون لوکائه...پس بیخیال اون بازم خوشتیپه😊


خب منو فیلیکسم که...
فقط بگم من محو چشماشم که اون کت و شلوار قرمز باعث میشه بهتر دیده بشن:))

[تو به هَر نِگاهی
بِبَری هزارها دِل]


و در آخر...
عمو و بابا که باعث میشن دلم خواهر دوقلو بخواد اونا  کنار هم ایستادن و تفاوتشون از استایل تا رنگ چشم،کمی موهاشون و لبخند عمو تا اخم بابا مشخصه و عینک نداشتن عمو این تضادو بیشتر به رخ میکشه...
اونا قطعا خیلی باهم فرق دارن،ولی اونا برادر دوقلوئن و هیچی نمیتونه از هم جداشون کنه مطلقا هیچی...
مطلقا هیچی... 
هیچی...
هیچ‌...


از زبان نویسنده:(نویسندتون یکم غمناک میگه)
مراسم به خوبی پیش می‌رفت
همه شاد بودن ولی...
هیچکس نمیدونست این خانواده قرار نیست بعد از این زیاد شاد باشن...
نوبت رقص دونفره بود،رقص دونفره ی کلویی و لوکا نه...
رقص دونفره ی لوکا و فیلیکس!
شاید عجیب باشه،بهرحال دوتا پسر استریت چرا باید باهم برقصن؟
خب...فیلیکس و لوکا فرق دارن
شرایطشون
دوستیشون
خانوادشون
زندگیشون
و
رابطه ی خاصشون
همه و همه فرق دارن،همین فرق باعث شده الان باهم برقصن و تو چشمای هم خیره بشن
نگاه هاشون پر از حرفه حرف های نگفته‌...
اونا مطمئنن رابطشون همینقدر محکم میمونه چون طنابی که روح هاشون رو بهم وصل کرده هرگز فرسوده نمیشه...
ولی...گره طناب میتونه شل بشه،نمیتونه؟