Love me like you do s2 p8

Felicia · 06:43 1400/04/02

سلام شوکولاتااااااان🍫🍫🍫🍬🍬🍬🍭🍭🍭

مودونم میخواین منو به قول هلن جررررر بدین با اینهمه تاخیر😅

برین ادامه😂

دوروز بعد:
از زبان کاگامی:...
امروز رفتم به بن سر بزنم،طبق معمول تنها بود‌‌...بنیتا چیزی نمیدونست،باباش براش مهم نبود و مادرش،خب اون ۳ ساله مُرده...
بازم کتاب میخوند...
🗡سلام جناب رتبه یک!از کنکورت خیلی گذشته بابا چقدر کتاب میخونی دیگه😂
🎓عه،سلام کاگامی!کنکور چیه،دارم افسانه های قدیمی ژاپنیو میخونم...البته که من رتبه یک کنکور بودم😅
🗡افسانه؟چرا میخونی؟چه فایده داره؟🙃
🎓همه چیز که فایده نداره...خیلی چیزا تازه ضررم داره ولی ما انجامش میدیم😉
🗡مثلا؟
🎓مثلا عاشق شدن،خیلی از آدمای بزرگ معتقدن عاشق شدن یه درد،یه مریضیه بی پایان!در عین حال لذت بخش...
میدونی واژه ی "عشق" از چی میاد؟
🗡نه،از چی میاد؟
🎓عشق از عشقه میاد!عشقه گیاهیه که با پیچیدن دور درخت حتی بزرگترین و قوی ترین درخت ها رو هم خشک میکنه...عشقه یه انگل نیست یه گیاهه یه گیاه که هرچند به ظاهر ناچیز درختو خشک میکنه...🙃🙃💔
🗡وای...😮
🎓عاشق شدی؟(دورهمیه😂😂)
🗡م..من،خب....شاید ینی ممکنه یعنی نمیدونم...!یعنی..😅😅😅
🎓خیلیه خب!آروم...لازم نبود حتما جواب بدی😁😅
🗡خب...خودت چی؟🙃
🎓آره...
یهو یه چیزی درونم شکست...صداش خیلی بلند بود💔
🎓خوبی؟
🗡آ...آره،یادم افتاد یکاری دارم،باید برم!بعدازظهر میبینمت😅😅😅😅
و به سرعت ازونجا خارج شدم...
از زبان بنجیرو:
ای بابا!چیز بدی گفتم؟
همزمان لوکا:
دم در خونه ایستاده بودم...خونه ای که آدرسشو داده بود!
در زدم...
🍇سلام لوکا!
از زبان آدریانا:
نشسته بودم روی میز(نفس:نکن عادت زشتیه!)
که یهو در باز شد،فیلیکس بود!😃
البته عقبکی میومد😐
💙سلااااام!
یهو چرخید...
💛تادااااااا😄
چی میدیدم؟یه تنگ دستش بود! مون دنسرم توی تنگ🤭
💙وای فیلیکس،باورم نمیشه🥺🤭
💛قابل خانم خانما رو ندار...
سریع مون دنسرو ازش گرفتم و گذاشتم رو میز خودمم پدیدم بغلش🤗
💙مرسی مرسی مرسی مرسییی😭😭😭
💛خواهش میکنم!حالا گریه نکن دیگه🙌
و دیگه ماچ بارونش کردم💋💋💋💋💋
💛آدری جان رژت کمرنگ شد دختر بسه دیگه کاری نکردم،بهت قول داده بودم بهش عمل کردم....همین!😐
بالاخره از بغلش دراومدم...
اومدم باز تشکر کنم که خندم گرفت...
💙😂😂😂😂😂😂😂
💛چی خنده داره😐
💙صورتت...وایییی😂😂😂
💛دست گل شماست دیگه،الان هرکی منو میبینه فکر میکنه چخبره😐😐😐😐
💙ببخشید😂😂😂😂🥺🥺🥺💕
یهو بغلم کرد،واا دیووونه😐
💛دیگه چشماتو اون شکلی نکن اشکال نداره🙌
بعد رفت بیرون که بره صوزتشو بشوره که امید از راه رسید😂
✏اووووهههه چخبره😆
💙هیچی آقا امید،ماهیمو که دزدیده بودن  برام پیدا کرد منم از ذوقش ماچ بارونش کردم😅😅😅😅
💛امید منو کاور کن تا دستشویی برم دسته گل خانمو پاک کنم کسی نبینه😑
✏باش بریم!
نکه خیلیم بدت اومده(زمزمه میکنه)😂
💛کوفت👊
از زبان کاگامی:
هوووف،آروم باش دختر!
یه نفس عمیق بکششششش🙌
هیچی نیست،تو میتونی دختر😌
🗡بنجیرو...من...
🗡من...
🗡م..من...من دوست دارم❤
....به آینه زل زدم!واقعا از پسش برمیومدم؟
ولی باید بهش میگفتم✊
همین فردا😌
از زبان لوکا:
🍇هواپیما سقوط کرد و فقط من زنده موندم...من مرگمو شبیه سازی کردم!ولی مامان بابا واقعا مردن!
🎸تو...چرا؟چرا اینکارو کردی؟🙁
🍇چون...میخواستم برم ایتالیا🇮🇹
🎸خب...باهم میرفتیم!
🍇من دوست نداشتم لوکا!😒😬من به اجبار باهات بودم و...عاشق یه پسر ایتالیایی بودم که الان نامزدمه😔
🎸...منم همینو میخواستم!
🍇چی؟واقعا ناراحت نیستی؟!
🎸ببین،الان که درست بهش نگاه میکنم...من عاشقت نبودم!فقط بهت عادت کرده بودم.اینو با عشق اشتباه گرفتم...
🍇ازکجا میدونی!؟🤨
🎸ازونجایی که آدم دوبار عاشق نمیشه!و منم الان چهارساله عاشق شدم😏
🍇...پس،موفق باشی🙂
🎸همچنین!
بلندشدم رفتم سمت در...
🎸اگه خواستی به ما و خواهرات یه سری بزن!فعلا خدافظ خانم لیزا کوفائین✋
رفتم بیرون و درو بستم...حالا فقط یه کار میموند،عذرخواهی از کلویی😊
از زبان مایک:
داشتم از وقت استراحت عزیزم لذت میبردم که بورژوا اومد تو...اه😑
دولا دولا راه میرفت...
👑سلام...😣
❤...چیزی شده؟
👑حالم خوب نیست،فکر کنم مسموم شدم🤢
❤...واستا الان میرم فیلیکسو صدا میکنم🙁
بدو بدو رفتم سمت دفتر فیلیکس،اهه چقدرم طبقات زیاد بودن ایشششش😒🙄
تو راه به آدرینا خوردم🤕
❤آخ شرمنده😅
💌عب نداره،چیزی شده؟
❤برو اتاق استراحت طبقه دو،کلویی حالش خوب نیست منم دارم میرن سراغ فیلیکس🙁
💌باشه!😬
از زبان کلویی:
وااای کاش نمیومدم تو اتاق استراحت و به درد خودم میمردم🙁😑😣
💌کلو؟خوبی...
👑اعه...آدرینا😣
💌چیشده؟😬
👑ه...یچی🤢
یهو فیلیکس اومد...
💛کلویی،خوبی؟
👑اوق.‌..اصلا🤢
💛...مردمک چشماتو ببینم...
💛سردرد داری؟
👑آ..ره
دستشو گذاست روقلبم..
💛تاکی کاردی داره!
💛حالت تهوع؟
👑آره🤢🤢🤢
💛چراغ قوه گوشیتو بده مایک
💛میدریاز داره،مردمک چشمشم به نور پاسخ نمیده‌‌‌...دهنشم که بوی بادوم تلخ میده...
زنگ بزنین اورژانس،سریع!شک ندارم مسمومیت با سیانوره😦
💙من زنگ زدم😨
💌سیانور؟😦
چشام سیاهی رفت و دیگه چیزی نفهمیدم...
از زبان لوکا:
بعد از تماس مایک سریع خودمو رسوندم بیمارستان!
🎸چیشده؟خوبه؟
💛آروم باش...تا حدودی بخیر گذشت!
🎸یعنی چی؟
💛مسمومیت با سم سیانور بوده...از مرگ نجات پیدا کرده ولی تو کماست...😞
🎸سیانور؟
💛آره...نکتش اینه که میزان سیانور زیاد بوده،یعنی اتفاقی مسموم نشده🙁
🎸یعنی میگی...
💛به احتمال ۷۰ درصد خودکشی بوده
🎸نه‌‌‌...میتونم ببینمش؟
👩‍⚕️بله،بفرمایید پرستارا راهنماییتون میکنن🙂
از زبان امید:
(این تیکرو فارسی حرف میزنن👇)
✏مامان!
👩‍⚕️یامان!
✏عههه🙁
👩‍⚕️تو اینجا چیکار میکنی؟🧐
✏خانم بورژوا همکارم هستن😐
🌰واااای آقای امیدوار،خیلی تند رانندگی میکردین🤢
✏ببخشید خانم آرامش،آقای آگرست گفتن زود بیایم...
🌰ببخشید دستشویی کجاست؟🤢
👩‍⚕️راهرو سمت چپی در دوم دخترم👍
✏انگاری خیلی تند رفتم😅
👩‍⚕️تو کی مثل آدم رانندگی کردی آخه؟راستی این همکارت فارسی بلد بود!؟🧐
✏مااااماااان!بله خانم آرامش ایرانین🙄
از زبان لوکا:
وارد اتاق شدم..‌.رو صندلی کنار تخت نشستم،نگاهش کردم...ماسک اکسیژن نمیذاشت صورت قشنگش معلوم باشه!چشمای خوشگلشم بسته بود🥺🌊👁
🎸پاشو کلویی...
🎸پاشو خانوم خانوما☹
🎸پاشو عزیزم😞
🎸دِ لعنتی پاشو دیگههه🥺
🎸پاشو...چرا اینکارو کردی؟من غلط کردم😢
آنچه خواهید خواند:
👤با این وضعیت ورشکست میشیم...🙁
👤مهمونی؟آخه تو این اوضاع؟😬
👤...من کاملا جدیم!😐
👤...جانم؟داد نزن،میشنوم صدای نحستو😑
👤مبارکه🥳🤠🤪