Love me like you do s2 p7
بپرین ادامه😄
ناآرام:بپر بپره،بپر!
نفس:من نمیپرم!
ناآرام:بپر
من:این خلارو ول کنین شما برین😑😂
از زبان آدرین:
امروز صبح با مرینت اومدیم شرکت،الانم وقت ناهاره و پاشدیم بریم با فیلیکس و آدریانا حرف بزنیم..
تق تق تق
💙💛بیا تو...
وارد اتاق شدیم...
💙💛حرفای منو تکرار نکن!
🌸وا...
💙💛گفتم تکرار نکن...😠
💙💛اههههههه😤😤
💛خب چیکار دارین...؟
🌸خب...فیلیکس،آلگرا و کلاد رو یادته!؟...
💛اوهوم،چطور...
🌸چند وقتیه بهم زدن و کلاد میخواد بزور آلگرا رو عروس کنه ..من سعی کردم درستش کنم ولی باعث شد رابطه ی خودم و آدرین خراب بشه...گفتم شاید چون تو و آدریانا اونارو بهم رسوندین بتونین یه کاری بکنین..
💛واو...من خیلی وقته با کلاد هنوز میرم بیرون!لعنتی هیچی نگفت بهم😮
🌸حالا میشه یه کاریش بکنین؟!🥺
💛باهاش صحبت میکنم،ولی فقط من🤫
💚یعنی چی که فقط تو؟!
💛یعنی اینکه فقط من🙃همینجوری😁
💙آدرین،لطفا به فیلیکس بگو راستشو بهت بگه😑
💚وا...امم،خب راستشو بگو...😐
💛راستش نداره دیگه،ما قهریم😒🙄
🌸💚واااااااااا چرا؟!
💙سر قرارداد....یعنی مشخص نبود؟
نویسنده گُلِ خُل🌹🤪😂:(ناآرام:خوددرگیر دیوانه)
دروغه ولی درواقع... فلش بک به سه ساعت پیش:
آدریانا رو کمد نشسته بود...یا بهتره بگیم گیر کرده بود، چون یه سوسک دیده بود بزور رفته بود اون بالا و کلا نمیتونست بیاد پایین...
البته اگه میتونستم نمیومد!سوسکه هنوز بود...
🎓سلام...وا؟آدریانا سان!...اون بالا چیکار میکنین😲
💙س...سو..سوسکککک😭😭😭
🎓سوسک؟خیلیه خب اینکه گریه نداره!این کوچولوعه رو میگین؟😐
💙ا..آره😭
🎓هوووف واقعا...!...
سوسک رو لای کاغذ گذاشت و از پنجره پرتش کرد بیرون...
🎓بفرمایین...خب حالا بیاین پایین😊
💙نمیشه...
🎓چرا!؟😮
💙چون نمیتونم بیام پایین😣
🎓ای بابا...بذارین کمکتون کنم🙄
دستشو دراز کرد و دست آدریانا رو گرفت،سعی کرد کمکش کنه که آدرینا سر خورد و از کراوات بنجیرو گرفت که نیوفته ولی دوتاشون افتادن،وقتیم افتادن اصلا حالت جالبی نبود،انگار بنجیرو رو آدریانا خیمه زده بود...فیلیکسم که دقیقا باید همون لحظه میرسید😑
چند لحظه سکوت مرگبار..و بعد
💛...اینجا چخبرهههه😤😤😤
💙اصلا طوری که فکر میکنی نیست...
💛من فکر نمیکنم من میبینم😑😤😡
🎓فیلیکس واقعا او...
💛فیلیکس و....هوووف،بیرون!
🎓ولی..
💛بیییییرووووون😡
💙فیلیکس...
💛فیلیکس و درد!شرکت جای این کارا نیست😡
💙ما هیچ کار اشتباهی نکردیم!😠
💛اگه این کار اشتباه نیست پس چیه!😡
💙اصلا دلم میخواست اهههه😡
💛دلت بیخود کرد😡
و اینجوری شد که قهر کردن،تازه اضافه حقوق بنجیرو هم قطع شد😂😅
از زبان آدریانا:
بعد از اینکه آدرین اینا رفتن با خودم فکر میکردم چیکار کنم که فیلیکس باور کنه ما هیچ غلطی نکردیم...
یهویی یاد دوربینا افتادم😃
💙فیلیکس؟
💛...
💙میخواستم بگم اگه حرفمو باور نداری دوربینا اتاقو چک کن🥺
💛اونجوری نکن قیافتو،خودم چک کردم😐
💙چییییی!پس چرا..
💛میخواستم منم یکم ناز کنم خو😐
💙فیلییییییییکی،اصا من دوباله گهلم👶🏼
یهو اومد جلو،لپمو کشید،بعدم لپمو بوسید که سرخ شدم...
💛باشه نینی کوچولو،هرچقدر میخوای با من قهل کن😜
بعدم از اتاق بیرون رفتو درو بست،منم هنوز تو بهت کارش!😳
تو خیالات خودم سیر میکردم که در بیهوا باز شد و...بله فیلیکس گوشی بدست پرید تو😮
💛کلانتری!؟باشه،الان میام!😦
بعد گوشیو قطع کرد...
💛آدری،من دارم میرم،حواست به شرکت باشه...
و بدون اینکه بهم بگه کجا و چرا باز رفت😑
کلا عادتشه آدمو تو بهت و خماری ول کنه بره...
همینجوری نشسته بودم که یکی در زد،منم که کرم ریز...گفتم:
💙کار دارم یه ربع دیگه بیا...
ولی در با شدت باز شد و کاگامی گوشی بدست پرید تو!😑دختره ی عجوزه اهه🧙🏻
🗡چی؟گفتی...بیمارستانه!😨
کی بیمارستان بود!؟😧
🗡...باشه من میرم،نه خیالت راحت بهش نمیگم🙃باشه،خدافظ فیلیکس...
💙چیزی شده؟😑
💙عرض کردم چیزی شدهه😑
🗡ای وای شمایی!ببخشید آدریانا سان فکر کردم فیلیکسم هست😅من باید برم،فعلا👋
ای بابا،اینم رفت و منو تو دریای سوالات گذاشت،اه همه امروز منو میخوان از کنجکاوی بکشن😑😑😑
از زبان کاگامی:
سوار ماشینم شدم،اونروز روز خراب شده بود گذاشتمش کنار الان یه تویوتا(مدلشو نمیگم ریا نشه😂😂😂)بازم رنگ قرمز زیر پامه،با سرعت راه افتادم سمت بیمارستان و وقتی رسیدم ماشینو به پارکینگ دادم،خودم اتقدر سریع رفتم سمت پذیرش که تو عمرم انقدر سرعت نداشتم،بعد از پرسیدن شماره اتاق رفتم سمت اتاق،در نزده بازش کردم،و...
از زبان گابریل:
⬜گبی...دیگه...ته..شه!
⬛این حرفو نزن فیل...
نگاهی به صورت رنگ پریده و خیس از عرق داداشی کردم که ۱۰ دقیقه ازم بزگتر بود...
⬜دیگه....نمی...تونم...
⬛این حرفو نزن فیل!
⬛مگه نمیخوای لاغر شی؟سرعت تردمیل که خیلی زیاد نیست عه😑
هی نمیتونم نمیشه،بعد به من میگه انرژی منفی😑😑😑😑😑😑
(من:احتمال میدم فکر کردین فیل تو بیمارستانه😂😅دیگه کرمه نویسندگیه و منم ازش در امان نیستم😐😂😂)
⬜خب بابا نخوری منو😑
⬛نه که خیلی خوشمزه ای😑
⬜نه پس تو خوشمزه ای عینکی کور😑
⬛بی عینک مزخرف😑
⬜بیسواد قلدر😑
⬛دکتر تنبل😑
⬜بشکه انرژی منفی😑
⬛مسخره ی ده دقیقه بزرگتر از من😑
(خب خب شوکولاتان،بیاین این دو برادر رو تنها بذاریم تا در صلح و آرامش به تخریب شخصیتیشون ادامه بدن😅👋😂)
از زبان بنجیرو:
داشتم کتاب میخوندم که در اتاق بازشد..
🗡بن....جیرو!🥵
اون مکث بین اسمم،"بن"،لازمه بگم چقدر دلم میخواد اینجوری صدام کنه؟!...
🎓سلام... ...کاگامی...(هر سه نقطه یک سرفه)
🗡خوبی؟😦
🎓چی...فکر...میکنی؟🤨
🗡بدی!😞
🎓...آر...ه🙃
🗡یهو چت شد!؟😧
🎓نگو...یهو،من هشت......ساله...مریض...م😕
🗡هشت سال!چه مریضی؟😨
🎓قول...بده...به...کسی...ن...گی...
🗡باشه باشه قول میدم،فقط بگو...!😥
🎓من...هشت...ساله...سرطان...خون...دارم!
🗡خب،یعنی درمان نداره؟!😦
🎓چون خیلی...دیر...فهمیدم...تنها...درمانش...شیمی درمانیه...منم نمیخوام!
🗡نمیخوای،یا نمیتونی...
🎓هر...دو...
🗡بنیتا میدونه؟خانوادت؟دوستات؟
🎓از...دوستام...فقط...تو،خانوادم...مامان...میدونست...و بابا...میدونه...بنیتا...نه...!
🗡وای!باید به بنیتا بگی...
🎓ن..ه،اون...نمیخواد...ناراحت...میشه!
🗡...بنجیرو!
از زبان لوکا:
امروز صبح حسابی آشفته از خواب بیدار شدم،کل دیشب به کلویی زنگ زدم ولی جوابمو نداد،امروزم مرخصی گرفتم...حالم اصلا خوب نیست...پاشدم رفتم تو حیاط عمارت..در صندوق پستی رو باز کردم که دیدم به نامه به رنگ سوسنی با عطر استوخدوس و تمر سنبل بنفش اونجاست...این نامه فقط میتونست مال یه نفر باشه😦(نفس:ینی واقعا نامه؟الان دیگه اساطیر یونانم نامه نمی نویسن بهم مسیج میدن😑)
بازش کردم،دستختش...امضاش،ینی ممکنه...؟
🎸امکان نداره!اون...زندست!😱
آنچه خواهید خواند:
👤وای فیلیکس،باورم نمیشه🥺🤭
👤م..من...من دوست دارم❤
👤تو...چرا؟چرا اینکارو کردی؟🙁
👤حالم خوب نیست،فکر کنم مسموم شدم🤢
👤پاشو...چرا اینکارو کردی؟من غلط کردم😢