خواهران 👭p3
سلام قبل این که برید ادامه سریع یه چیزی بگم به کمدی بودن داستان عادت نکنید😐ممکنه اون وسط یه بلایی سر یکی بیارم😐
p3
🍏: ام ببخشید یه کاری پیش اومده باید برم معذرت میخوام🙏😅
🍓: باشه مهم نیست😃
🍏: خداحافظ خانوم دکتر😏
🍓: خداحافظ 😐
از زبان تیکی...
خب بعد رفتن پلگ یعنی پلگ خان 😅 ام چیز آقای اگرست 😅منم راه افتادم تو راه...
📱:دینگ دینگ
🍓: الو
🐞: سلام آبجی جیگرم خوبی خوشگل من؟
🍓: چه گندی زدی خوشگل من؟😐😃
🐞: انقدر معلوم بود؟😅
🍓: آره😐
🐞:ام چیز گلدون خوشگله رو یادته که خیلی دوسش داشتی؟😅
🍓: خب...
🐞: هیچیش نشده بای😃
🍓:😐😐
(پایان گفت و گو)
مری خوشگلم دارم میام 😃🔫
از زبان مرینت...
صبح بیدار شدم دست و صورتم رو شستم از اتاقم اومدم بیرون مثل همیشه تیکی قبل من رفته سر کار میخواستم برم پذیرایی همه پله هارو رفتم پایین یکی مونده به آخری زیر پام خالی شد 😐 برای این که با مخ نرم تو زمین از گلدون گرفتم ولی...
سنگینی گلدان × دست پا چلفتی = شکستن گلدون+ شکستن کمر + تیکی = مرگ😐
( مرینت : به ذهن تون فشار نیارید😐)
دیدم گلدون هزار تیکه شده منم ده هزار تیکه 😐 خلاصه به هر زحمتی شده پاشدم زنگ زدم تیکی بگم چی شده ولی یاد فرمول مرگم افتادم 😐 سریع قطع کردم
رفتم تو آشپزخونه چسب برداشتم افتادم به جون گلدون خلاصه گلدون درست شد😐
( 😐کاملا درسته این جوری نگاه نکن😂)
🚪: دینگ دینگ
🐞: اومدم 😐
باز کردم دیدم تیکیه...