Love me like you do پارت۱۹
سر این پارت منو نکشینااا!🤕🛡
پارت بعدی پارت آخر فصل دومهه😁
همین دیگه برین ایدامه😐
خب بعد از اینکه حال همه جا اومد....
از زبان آدریانا:
هنوز تو شوک زری بودم که مرینت تحویل داد و تازه آب قندو تموم کرده بودم که فی گفت....
💛پوف،تو که منو سکته دادی دختر!
💙واقعا؟!🤩(ذوق مرگ شد بچم!)
💛نه بابا الکلا😐(نمونه ای کمیاب از مریض سادیسمی)
🎸خب حالا چرا انقدر یهو دوتاتون رنگ پریده شدین...؟
💙نمیدونی من و فیلیکس چه ها که نکردیم تا این دوتا بهم برسن....
فلش بک به ۶ سال پیش....(یکسال قبل از اعتراف فیلیکس)
💙فی!
💛جان؟
💙باز این دختره لایلا راسی دوروبر آدرینه😑😤
💛دوباره؟عجب کنه ایه!
💙دیگه راه نداره من میرم اینو میکشم!
💛چ خشن!میدونی من دخترای خشنو دوست ندارما!
💙فیلیکس!
💛غلط خوردم اصلا برو زنده زنده بسوزونش!
💙😁الان میدم
💛خدا بخیر بگذرونه....
💙لایلا جون؟(ایش)
لایلا با کلی فیس و افاده و موهاشو پریشون کردن....
🦊بله عزیزم؟...
💙میشه باهات صحبت کنم؟خصوصی!
🦊عام باشه فقط زیاد طول نکشه....
💙نه عزیزم خیالت راحت(زیر لب:طولش نمیدم زودتر بری به میمون بازیات برسی روباه خانم!😂)
💛آدرییی؟کجا غیبت زد؟
💚اینج....
💛با تو نیستم با...
بله بله فهمیدم با آدریانا جونتونین!
💌آدریانا جونش؟دوذره غیرت رو خواهرت نداری؟
💛نه بابا غیرتی فقط آدرینا و تو از این عاقا آبی گرم نمیشه....
💚عهع!
💛خفه خفه اعتراض نشنوم....مثلا الان خان باجیتون رفتم پوز روباه خانمو بزنن بیان!منم میرم دنبالشون تا همو نکشن....
💙خب لایلا جون...
🦊بله؟
💙میخوام راجب تو و آدرین باهات صحبت کنم...
🦊اوه بله عزیزم میدونم خیلی بهم میا....
💙اشتباه نشه،میخواستم بگم پاتو از زندگی داداش کوچولوی معصوم من بکش بیرون و برو پی زندگیت دختره ی حقه باز!
🦊اگه این کارو نکنم؟
💙من از زندگیش بیرونت میکنم!
🦊خیلی بیشعوری!
💙هه دیگ به دیگ میگه روت سیاهه!
که یهو لایلا حمله میکنه و شروع میکنن به کشیدن موهای هم تا آدریانا رو زمین میوفته....
💛یا بلال🌽!یا موز!🍌یا حضرت آناناس!🍍 اینجا چخبرهه😤
🦊ع...
💛آدری؟روبه راهی؟
💙خوبم فقط....لطفا بگو این دختره گورشو گم کنه بره😡🤕
💛خانم راسی؟
🦊من...
💛نمیخوام بشنوم!فقط برین و دیگه هم طرف ماها پیداتون نشه!
🦊اما...
💛لایلا!
🦊بچ...چشم.......
..........زمان حال..........
💙میگم هنوزم جذبه ی سابقتو داری؟😮
💛معلومه که دارم!میخوای یه چشمشو ببینی؟😈
💙نه مرسی ندیده قبولت دارم😅
💛بنظرت چیشده که کات کردن؟
💙نمیدونم.....بهتر نیست بپرسیم؟
💛اوهوم🙂
وای خداجونم فیلیکس دوباره داره باهام خوب میشهه😍
از زبان فیلیکس:
بعد از خداحافظی از ریموند و رایان و پنی و رزالی و اون دوست مشترک رایان و آدریانا از کافه زدیم بیرون تا تو پارک بشینیم حرفای مرینت رو بشنویم....
تو مسیر به این فکر میکردم که آدریانا چقدر شیرینه که نتونستم خودمو نگه دارم و اخلاقم باهاش داره برمیگرده....
🌸خب رسیدیم.....
💛میشنویم......
🌸.....خب موضوع برمیگرده به حدود یکماه بعد رفتن شماها!
یک روز با آدرین بیرون بازار بودم که یهو آدرین غیبش زد...
جواب پیامامو نمیداد و تماسامو رد میکرد.....
بعدا گفت که گوشیش خراب بوده و اینجوری شده
دفعه دوم کافه بودیم که رفت دستشویی و دیگه پیداش نشد.....
دفعه سوم و چهارم تو پارتی منو تنها گذاشت
دفعه پنجم تو ماشین گذاشتم و بعد غیبش زد
و دفعه ششم سرقرار نیومد.....
ازش دلیل این رفتاراشو پرسیدم که گفت ازم خسته شده و دیگه دوسم نداره!گفت عاشق یکی دیگست و من فقط سرگرمیش بودم!
این شد که ما کات کردیم.......
💛امکان نداره!
💙داداش من اینجور آدمی نیست!
❤😡😡😡😡
🎸وات د فاز!آدرین و این حرفا؟این کارا؟
🎓چه عجیب!یهویی مگه میشه؟یه جای کار میلنگه!
🗡چه مزخرف.......
🌸حالا که شده!حالا که اون اینجور آدمیه!
💚مثل سابق یه طرفه میری به قاضی......
تو اصلا میدونی اون روزا چیشد؟چی بمن گذشت؟
🌸تو....
❤آگرست!😡😡
🌸توی عوضی!بعد پنج سال الان جه زری داری بزنی هااان!اگه مردی حرففف بزن لعنتیی😡😭😡😭😡😭😡😭
💚همش تقصیر اونه.....
🌸اون؟
💙💛نگو که.....لایلا؟
💚خود کثافتش!
🌸لایلا؟
💛لایلا راسی،دختر شریک سابق بابا و عمو که بعد از بلایی که سر آدریانا آورد شراکتمون با پدرش قطع شد......
💙به عبارتی اون و آدرین رو برا هم نشون کرده بودن...
اما بعد حرکت وحشیانش در برابر من این قضیه منتفی شد!
💚اون منو از طرف مرینت تهدید کرد!نامه هاشم دارم!تماساشم ضبط کردم!....و چند ماهیه مخفیانه ازش شکایت کردم ولی حرف باباش خیلی برو داره هنوز نتیجه نگرفتم...!
🌸خب که چی؟فکر کردی الان همش درست شد و لی لی لی لی لای لای؟نخیر عاقا!من نمیبخشمت..من شب روز خواب نداشتم از دستت!افسردگی گرفتم!
💚مجبور بودم
🌸باید بهم میگفتی!
💚نمیشد....
🌸تو که تونستی مخفیانه شکایت کنی مخفیانه هم بمن میگفتی!
💚...
🌸حرف حق جواب نداره!با اجازه من میرم بریدجیت با دوستشم اومدن باای....😡
❤صبر کن خواهری منم میام!😮
از زبان آدرین:
دلم میخواست بدوئم دنبالش و مجبورش کنم بمونه و بهم گوش کنه ولی به انداز کافی خسته بودم که این کارو نکنم، از بچه ها خداحافظی کنم و واسه یکم هواخوری پیاده تا جای متروبرم....البته من به مترو نرسیدم...