🍲 رستوران عشق 💓 p11
بپر ادامه 👇
p11
🐞: آلیا هست میتونه مراقبم باشه😐
بیا پایین 😈
پایین تر
خب دیگه آروم تر
🐈: اما آلیا گفت که قراره بره تور پیش خانوادش (تور یکی از شهر های پاریسه)😐
🐞: اووو پس..تنها میمونم 😐
👤: اما نباید تنها بمونین متاسفانه امروز بیمارستان خیلی شلوغه 😐
(دکتر رفت )
🐞: پس چیکار کنم برم چین؟😐
🐈: آره پاشو چی میگی تو میگه تنها نمون بعد میخوای بری مسافرت 😠
🐞: پس چیکار کنم😕😐
🐈: اممم من پیشت میمونم😓
🐞: چیی؟😲
🐈: خونه خوب چیه میخوای ببرمت خونه مامان بابام😏
🐞: دیگه چی😓 بعدشم اینجوری مزاحمم میشی😓
🐈: نه چه مزاحمی فقط یه شبه دیگه😓
🐞: اممم باشه😓 (قبول کرد😑)
🐈: من میرم حاضر شدی نیا یعنی بیا 😓
(زنگ زد به مامانش)
🐈:الو امم مامان چیزه..
🐰: الو پسرم چی شده 😕
🐈: اممم خب یکی از کارکنان مون خب مریض شده و نباید تنها بمونه و کسیو نداره پیشش باشه... فقط یه امشبو 😓
🐰: و تو میخوای پیشش بمونی😑 حالا کدوم کارکنت
🐈:اههه مرینت 😅
🐰: یه دختره؟😲
(من: نه پسره😂)
🐰:مشکلی نیست 😓
🐈: باشه خداحافظ 👋
(قطع کرد)
🐞: خب من حاضرم 😓
🐈: باشه بریم
از زبان آدرین
سوار ماشین شدیم