تصویر هدر بخش پست‌ها

⭐ستاره میراکلس⭐

وبلاگی پر از عکس،کمیک،جک میراکلس،تعوری، داستان و..... وقت درخشش میراکلسه!

داستان تک پارتی : من و برادرم

| 🍫Helen🍫

سلام یه داستان تک پارتی آوردم 😃

ساعت 3 شب

از زبان مرینت... 

الان وقت شیطنته 😈 خب ساعت کوک شد وقت عملی کردن نقشست رفتم دم در اتاق گوشه ی در رو باز کردم و ساعتم رو گذاشتم داخل و پشت دیوار گایم شدم گوشه ای از در روباز گذاشتم تا قیافشو ببینم 

123 حالا 

📣: درینگگگگگگگگ 

مثل جن زده ها از خواب پرید 

🐈: مرینتتتتتتتتت می‌کشمت 😡 

با شنیدن این حرف پا به فرار گذاشتم 

از زبان آدرین... 

📣: درینگگگگگگگگ 

با صدای ساعت زنگ از جام پریدم یه نگاه به ساعتم کردم ساعت 3 نصف شب بود صدا هم از اون نبود نگاهم به در افتاد ساعت مرینت جلوش بود فهمیدم کار مرینته 

🐈: مرینتتتتتتتتت می‌کشمت 😡 

صدای دویدن اومد هه پا به فرار گذاشت فردا کارتو تلافی میکنم فسقل خانوم 😏 

فردا صبح 

از زبان مرینت.... 

با صدای ساعتم از جام بلند شدم دستام رو به سمت سقف بردم و خمیازه ای کشیدم از تخت بلند شدم و دمپایی های صورتیمو پوشیدم رفتم و دست و صورتم رو شستم و با حوله نرم خوشگلم خوشک شون کردم و رفتم پایین همه دور میز بودن و صبحانه می‌خورند 

🐞: صبح بخیر مامان صبح بخیر بابا صبح بخیر داداشی😂!! 

🐁🐀: صبح بخیر 

🐈: ظهر بخیر فسقل خانوم 😁 

🐞: بامزه😠 

نشستم سر میز و شروع به خوردن کردم بعد صبحانه رفتم بالا تا حاضر بشم بلوز خاکستری مو با یه دامن لی و ژاکت مشکی پوشیدم رفتم دم در تاسوار ماشین بشم من با آدرین میرم شرکت آخه من طراح شرکتم و آدرین هم مدیر شرکته در واقع تو شرکت آدرین کار میکنم خواستم سوار ماشین بشم که یادم افتاد قلم طراحیمو جا گذاشتم من بدون اون قلم نمیتونم طراحی کنم 

🐞: اممم من قلم طراحیمو جا گذاشتم میرم بردارم زود برمی گردم 😐 

🐈: باشه 😈 

رفتم داخل 

از زبان آدرین... 

مری گفت که قلمشو جا گذاشته و برگشت خونه هه مری خانوم فکر کردی یادم میره دیشب چیکار کردی؟ 

خب منم گاز ماشین رو گرفتم و راه افتادم 😏 از توی آینه جلو نگاه کردم مرینت داشت بدو بدو دنبالم میکرد 

🐞: میکشمتتتتت😤 

😂😂 وای خدا قیافش دیدنی بود 

از زبان مرینت... 

داداشششششش 😤 اوففففف هندیسفری مو گذاشتم تو گوشم یه آهنگ شاد پلی کردم و بدو بدو راه افتادم 

نفس نفس زنان رسیدم دم در شرکت دویدم داخل و رفتم اتاق جلسه 

🐞: سلام ببخشید دیر کردم 😑

👥: مشکلی نیست

🐈: خب دوستان همون طور که میدونید من یکم توضیح دادم بقیه توضیحات رو خانوم چنگ میدن چون پروژه برای ایشونه 😊

👤: ببخشید میشه پروژه با شما باشه؟

🐈: چرا😕

👤: من خوشم نمیاد با زن جماعت کار کنم

🐈: پس...

🐈: شراکت بی شراکت😠

🐞:چی😃

🐈: برو دفترم😠

🐞: ب... باشه 😐

رفتم بیرون داداشی خودمه با این که اذیت می‌کنه و کرم میریزه ولی هیچ وقت تو هیچ شرایطی تنهام نزاشته بله دیگه داداش ها همینن😎

( من داداشم که نام و جری 😐)