سیاه🖤 قرمز❤ پارت ۶

nilofar zare · 09:01 1400/12/03

❤سیاه قرمز🖤پارت۶

(ادری☆مری♡) 
♡ الانه دو هفته هست ادرین خونه ما هست 
 بریجت:« مرینت  میگم ادرین خواهر برادر نداره؟.
♡ نمیدونم بیا بریم ازش بپرسیم
بریجت:« باش  بریم
☆ مرینت اومد گفت خواهر یا برادر نداری منم گفتم اره دارم اسمش ادرینا رینا   یه برادر هم دارم  مارسی دکتر
♡ اها خیلی هم خوب 
☆ ممنون
 الیا:« امروز داشتم میرفتم ببرون دیدم نینو داره کلویی بوس میکنه    چند روز فهمیدم  عاشق نینو شدم ولی جلوش نشون نمیدم  انقدر عصبی شدم یه اهنگ غمگین گذاشت  رفتم نمیدوستم گجا میرم فقدر میرفتم بعد بارون اومد  انگار اسمونم مثل من حالش گرفته

ساردین:« سلام من ساردین  ( بهار:« شما فامیلیش یه چی فکر کنید هیچی پیدا نکردم)
هستم من   پسر خاله ی مرینت هستم با خواهرم جولیا تازه اومدیم فرانسه  الان میخوایم بریم یه سری به مرینت بزنیم راستش من عاشق بریجت شدم   دختر باهوش خشگلی هست  میخواد بشه معلم  
 

بریجت:« مرینت ساردین میخواد بیاد خونمون

♡:« اخ جون جولیا  یه نقشه های خوبی دارم  برات اقا ادرین

مارک:« اَهه مرینت  چه کار ادرین داری  ادرین بیچاره که کارت نداره من باهاش جور شدم پسر خوبی بود

♡ به تو چهـــ  دوست دارم میخوام اذیتش کنم 

مارک:« خاک تو سرت 

ساردین سلام بریجت خوبی 

بریجت:« سلام ممنون خوبم شما خوبین 

جولیا:« وااای مری جونممم دلم تنگ شده بود برات 

♡ وایی عشقکم  من بیشتر مخصوصا فضولی 

جولیا:« اخ جون اینبار کی اذیت کنیم 
(نکته دارن جدا جدا یواش حرف میزنن)
♡ اومم ادرین 
جولیا:« ادرین کیه
♡ همون پسر دوست بابام که اومد خونمون اسمش ادرین اوناش میبینیش داره با  مامانت احوال پرسی میکنه 
( بریجت& جولیا~)
~ اها اون پسره خب اول چه کار کنیم 
♡ خب  بیا بهت بگم
(ساردین@ مارک꧂)
@ خب.بریجت خانم  معرفی نمیکنی
& اره ادرین بیا 
☆ بله اومدم 
& خب ایشون ادرین اگرست هستن دوست پدر من و همینطور شریک پدرم 
@ خوش بختم منم ساردین فلا هستم (چیه اینجور نگاه نکنید خب فامیلی از این بهتر نبود)
پسر خاله بریجت خانم 

☆ خوش بختم 
🤛🏻🤜🏻

(اناناس:« خدا شیطان ها را با هم دوست میکند)
(تمشک:« دقیقا مثل جولیا مرینت)
♡ خب  عالی شد برو صداش بزن بیاد 
~ ببخشید ادرین یه لحظه بیا 
☆ باش اومدم  هم پام گذاشتم تو اتاق اقا چشمتون روز بد نبین یه دمپایی خورد تو سرم سبز رخت روم  از کیسه بکس ها خورد تو ملاجم  یه  افتادم  زمین زرده تخم مرغ رخت روم بعد یه جعبه افتاد جلوم خودش باز شد از این ادمک ترسناک ها پرید بیرون داخلش چهار تا سوسک بود افتاد روم کلی جیغ جیغ کردم اخرشم یه مشت خورد داخل ببنی خشگلم بعد یه کاغذ افتاد روسرم و بعد بیهوشی 
(البالو:« جرررر بچرو کشتی مری 😅😂😂)

(مری♡ ادری☆)  (جولیا ~ ساردین@  مارک꧂ بریجت&)

 خدافظ کیوتا 😍🤩 امید وارم خوشتون بباد لطفا نظر بدین به ما نویسنده ها هم روحیه بدین  بای عشولکا  😘😘😘بوس بوس با ی بای