داستان عاشقتم کت❤️p1

🍫Helen🍫 · 19:14 1400/08/08

بدو ادامه پارت اول😜❤️

سلام 

من مرینتم خب می‌خوام از اول خودمو معرفی کنم تا نویسنده بهم گیر نده :| یه ابر قهرمانم اسم ابر قهرمانیم لیدی باگه و یه همکار دارم به اسم کت نوار خب...کت عاشقمه :| البته عاشق لیدی باگه اما جدیدا باهام سرد شده و به جای بانوی من لیدی باگ صدام می‌کنه خب منم عاشق آدرینا اما...خب توی اون لحظه عشقم تموم شد!

داشتم میرفتم خونه که توی پارک آدرین و نینو رو دیدم رفتم سمتشون تا بهشون سلام کنم اما با حرفی که نینو زد سر جام میخ کوب شدم 

🐢: بسه دیگه رفیق مرینت عاشقته چرا نمی‌فهمی 

🐈:من...من خنگ نیستم می‌دونم دوستم داره اما من دوسش ندارم نمیخوام قلبش بکشنه به خاطر همین به روم نمیارم 

دیگه دیره قلبم شکست... :)

برگشتم و رفتم نمیدونم کجا بی مقصد تو خیابون ها قدم میزدم سه ساعت گذشت و هنوز تو خودم بودم حتی گریه هم نمی‌کردم فقط راه میرفتم !حتما مامانم نگران شده گوشیمو باز کردم دیدم 23 تا تماس از دست رفته دارم 11 بار مامانم زنگ زده 6بار بابام 3 بار آلیا دلم میخواست با کسی درد و دل کنم اما با مامانم نمیشد چون نمی‌خواستم فکر کنه ضعیفم یا ناراحت بشه پس به آلیا زنگ زدم 

🐠: الو مرینت؟!

🐞: سلام آلیا

🐠: کجایی دختر چرا جواب نمیدی مامان بابات نگرانتن 

🐞: آلیا میشه بیای پارک کنار خونه یکم حرف بزنیم فقط به مامان بابام نگو

🐠: چی شده؟...باشه

یه پیامک به مامانم دادم و گفتم که خوبم و یکم بیرون قدم میزنم تا خیالش راحت بشه

*پارک*

🐠: سلام 

🐞: سلام💔(من : آخی شکست عشقی خورده بچم😐😐💔)

🐠: مرینت این چه سر و وضعیه چت شده؟

🐞: آلیا آدرین گفت می‌دونه عاشقشم اما به روش نمیاره😭

اشکام سرازیر شد و آلیا بی هیچ حرفی بغلم کرد...

***بعد 2 ساعت

رفتم خونه به مامان بابا سلام کردم سعی کردم خودمو شاد نشون بدم😃

*شب*

هنوز ناراحت بودم آخه...آخه قبولش برام سخت بود تیکی هم سعی میکرد دلداریم بده

 

از زبان آدرین...

 

با نینو خداحافظی کردم و رفتم خونه یکم باهاش بحث کردم احساس گناه میکنم 

🐾: پنیر😐😑

🐈: پاک این دفعه رو بیخیال😑

🐾: نمیخوای خودم سفارش میدم😛

🐈: باشه بگیر 

گوشی رو دادم دستش و یهو یادم افتاد 

🐈: پلگگگگ یه تن سفارش ندی ها😠

🐾: ای بابا باشه 😌

زینگ زینگ 

🐾: بگیر گوشیت زنگ میزنه :|

🐈: بده ببینم کیه 

🐾: سفارشم نصفه موند زود حرفاتو بزن :|

🐈: الو آلیا

🐠: تیکه بزرگت گوشته آدرین اگرست 

🐈: ام :|

🐠: مگه دیوونه ای میری درست کنار پارک خونه مرینت به نینو میگی مرینت رو دوست نداری 

🐈: چی؟!!!

🐠: مرینت حرفاتونو شنیده به خدا فردا نری ازش عذر خواهی کنی خودم کارتو تموم میکنم

🐈: آلیا...

قطع کرد

اینم شانس منه عصبی داد زدم 

🐈: پلگ تبدیل گربه ایییی

🐾: پنیرمممم(من : عاشقتم پلگ😂😂😂✋)

تمام خب بگید ادامه بدم یا ندم😌