مسابقه هالوین

Atusa · 15:50 1400/08/08

امروز چندمه😐

من پس از مدت ها با پست آمدم

تک پارتیش طولانیه

برو ادامه

مرینت:💞

باباش:🍰

مامانش:💟

آدرین:💚

لیدی باگ:🐞

کت نوار:🐾

پلگ:🐈‍⬛

تیکی:💮

لایلا:👿

ادامه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مرینت*

رو تخت ولو شدم

_وای خیلی خسته شدم😣ولی حالا دیگه کادوی آدرین آماده شده😃اون موقع میتونیم تو یه جزیره با یه همستر زندگی کنیم🙂حالا باید کادوی کت رو آماده کنم

 

خیلی خب تموم شد😩
خمیازه ای کشیدم و روی تخت ولو شدم🥱
پتو رو روم کشیدم
چراغ رو خاموش کردم

******

 

 

با صدای گوشیم پتو رو روم کشیدم
اینم که ول کن نیست😒
بیدار شدم. دست و صورتم رو شستم و موهامو شونه کردم
میخواستم امروز متفاوت باشم برای همین موهام رو باز گزاشتم
میدونم آدرین خوشش میاد🤭

خواستم برم بیرون که...
وای این جوری برم؟
رفتم و لباس پوشیدم

لباسش تو پست بعد

💞صبح بخیر مامان،صبح بخیر بابا
💟صبح بخیر مرینت
🍰صبح بخیر دخترم،میدونی که امروز چه روزیه؟
💞معلومه که میدونم بابا،امروز هالوینه🤩نمیخوام امروز دیر کنم خدانگهدار
💟وایسا مرینت،این ماکارون ها رو با خودت ببر
💞ممنون مامان😊
راه افتادم سمت مدرسه

******

داشتم کارت پستال ها رو مینوشتم که یه صدایی شنیدم
رفتم تو بالکن که یهو یه چیزی از نرده اومد بالا...
جیغغغغغغغغغغ😨
ا..این...یه......خو..خوناشامه😱
چ..چرا...موهاش..و...چ..چشماش...شبیه آ.آ..آدرینه؟😨
نه این امکان نداره😣

سریع رفت داخل اتاقم و در رو بستم😥
رفتم پایین و مامان و بابام رو دیدم که زامبی شدن😱
دوباره رفتم بالا و یه چیز سنگین گزاشتم رو در
نفس عمیقی کشیدم
💞خیلی خب من اینجا گیر افتادم و بیرون هم پر از زامبی و خون آشامه😣باید از اینجا برم بیرون ولی چطوری؟🤔
💚من میبرمت
برگشتم و همون خون آشام رو دیدم
در حالی که عقب میرفتم گفتم
💞تو..ک..کی هستی؟
💚یه خون آشام😏
💞ج..جلو..نیا
به حرفم گوش نداد
با داد گفتم
💞گ..گفتم..جلو نیا
آروم عقب عقب میرفتم اونم میومد جلو
چسبیدم به دیوار

******

 

وقتی چشمامو باز کردم تو یه جایی شبیه به زندان بودم😥سرم درد میکرد🤕
یهو همون خون آشام اومد
خواستم جیغ بزنم که دستشو گذاشت رو دهنم
رفتیم یه جایی که هیچکس نبود
💚فقط جیغ نزن😑
💞تو کی هستی؟چرا انقد شبیه آدرین هستی؟
💚چون من آدرینم😑
💞آها واسه همی...صبر کن ببینم چی؟🤯چطور خون آشام شدی؟
💚آرام باش😑فقط یادمه که خواب بود و وقتی بیدار شدم جای دو تا نیش رو گردنم بود😒

گردنشو نشون داد
💞اگه من هنوز لیدی باگ بود همه چیز آسون تر بود😔
💚ت..تو ل..ل..لیدی باگ بو..دی؟
💞آره😔
💚اما این امکان نداره من...
💞نگو که تو گربه ی سیاهی؟😮
💚خب...آره
💞بهتره از اینجا بریم بیرون
💚بیا دنبالم
آروم از اونجا رفتیم بیرون

******

میراکلسم رو برداشتم
تیکی سریع خودشو چسبوند بهم
💮فکر نمیکردم دوباره ببینمت
💞میدونم بعد از اینکه هاکماث رو شکست دادیم چرا باید دوباره از میراکلس استفاده کنم؟😔
💚میراکلسم رو بده
بهش دادم
💚دلم برات تنگ شده بود پلگ
🐈‍⬛تو برام پنیری هستی که هیچوقت فاسد نمیشه🥺گفتم پنیر دلم هوا کرد

آدرین خندید
تبدیل شدیم و از بالکن رفتیم بیرون
داشتیم میرفتیم که یهو...
اشک تو چشمام جمع شد
یعنی من باید با مامان بابام بجنگم؟
رفتیم همون جایی که بار قبلی هاکماث رو شکست دادیم(قبلا هاکماث رو شکست دادن واسه همین دیگه از میراکلس استفاده نکردن و بخاطر این آدرین سرده چون پدرش هاکماث بود)
🐞یه هاکماث جدید؟
🐾اینطور به نظر میاد
👿لیدی باگ و کت نوار؟فکر نمیکردم ببینمتون😒لیدی باگ!من ازت متنفرم
🐞صبر کن ببینم@_@ من این صدا و طرز فکر رو میشناسم😦ل..لایلا؟😲
👿آره

(شکستش دادن)
دویدم بغل کت
🐞من تو رو بخاطر خودت رد میکردم😔
🐾مهم نیست الان کنارتم
و همدیگه رو....اهم اهم

رفتیم به اتاقم و کادو ها رو بهش دادم

بعد جلوی دوربین کشف هویت کردیم...

یه زندگیه خوب با همستر😆

🎃🎃🎃
دستم شکست کپی کردی خونت پا خودته🗡
بای