رمان 💖♥مریکت♥💖 پارت 9

꧁☬𝕭𝖆𝖐𝖚𝖌𝖔☬꧂ · 20:13 1400/04/08

سلام 😐💄

خعلی بدین به خدا 😐💄👡

برین ادامه 😑💄

مریکت

I was five and he was six We rode on horses made of sticks

پنج ساله بودم و اون شیش ما اسب های چوبیمون رو می تازوندیم

He wore black and I wore white… He would always win the fight

اون سیاه می پوشید و من سپید اون همیشه توی جنگ برنده بود

Bang bang! he shot me down… Bang bang! I hit the ground

اون به من شلیک می کرد بنگ بنگ من به زمین می خوردم… بنگ بنگ

Bang bang! that awful sound… Bang bang! my baby shot me down

اون صدای مهیب؛ بنگ بنگ عشق من بهم شلیک می کرد بنگ بنگ

Seasons came and changed the time When I grew up; I called him mine

فصل ها هی اومدن و زمونه عوض شد وقتی که بزرگ شدم گفتم بهش که تو مال منی

?He would always laugh and say Remember when we used to play

اون همیشه می خندید و می گفت؛ بازی هامونو یادت میاد؟

Bang bang! he shot me down… Bang bang! I hit the ground

من بهت شلیک می کردم بنگ بنگ تو می افتادی زمین بنگ بنگ

Bang bang! that awful sound… Bang bang! my baby shot me down

اون صدای مزخرف! بنگ بنگ من همیشه بهت شلیک می کردم… بنگ بنگ

Music played; and people sang Just for me… the church bells rang

موزیک نواخته شد آدم ها آواز خوندند کلیسا فقط واسه من ناقوس زد

Now he’s gone; I don’t know why And till this day sometimes I cry

حالا اون رفته و من نمی دونم چرا و تا این روز بعضی وقتا؛ می زنم زیر گریه

He didnt even say goodbye… He didnt take the time to lie

اون حتی یه خداحافظی هم نکرد حتی وقتی هم نگذاشت تا دروغی بگه

Bang bang! he shot me down… Bang bang! I hit the ground

اون به من شلیک می کرد بنگ بنگ من به زمین می خوردم… بنگ بنگ

Bang bang! that awful sound… Bang bang! my baby shot me down

اون صدای مهیب بنگ بنگ عشق من بهم شلیک می کرد 

از زبان مرینت :

با دیدن اون صحنه خشکم زد 😮 واو اونجا یه کافه خیلی شیک اونجا بود که معلوم بود کت کرایش کرده 😮 به کت گفتم :

کت چرا اینهمه خرج کردی تو نباید پولتو هدر بدی 😐

هاه ؟

گفتم اگه بخوای اینجوری خرج کنی پولی برات نميمونه كه بخوای زندگی کنی 😐

اوه بیخیال پرنسس تو از زندگی من خبر نداری من توی خانواده اشرافی به دنیا اومدم 😎 پول هم هرچقدر برای پرنسسم خرج کنم بازم کمه 😘❤

چرا با حرفاش یاد ادرین میوفتم 😍 اون چشمای طیله ای سبزش و اون موهای گندمی 😍 چرا تا به حال به زیبایی های کت نگاه نکردم😐 چرا انقدر کور بودم  اخه 😐 حالا میفهمم که کت چقدر برام با ارزشه 😍 ... 

توی فکرام بودم که کت گفت :

پرنسس نوشیدنی چی میل دارن ؟

اههه ام چیزه امم هرچی تو میخوری میخورم برام فرقی نداره ههه ههه هه 

راستش اصلا نمیدونستم اون نوشیدنی ها چین 😐

دیدم کت گفت 

دوتا مخصوص بیار 

ها ؟ مخصوص چیه 😐 چیز بدی نباشه 😨

نوشیدنی هامون رو اوردن و ما هم خوردیم 😁

وییییییییییی چه خوش مزه بود به به 😍

چی کت داره چیکار میکنه 😨 کت زانو زد و گفت 

مارینت دوپن چنگ ، خوش قلب ترین و زیبا ترین دختر دنیا ، من تو رو با تمام وجودم دوست دارم لطفا با من ازدواج کن ❤

یه حلقه رو به روم بود و کت ازم خواستگاري کرد 😨 حول شده بودم نمیدونستم باید چیکار کنم 😨

ام چیزه جواب من منفیه 😨

و سریع دویدم ...

پایان پارت نه 

 

بای 😐💄