خوب نمی تونم دیه بیام وب،این اخرین پارته،دوستون دارم خیلی زیادددد،دلم براتون تنگ میشه زیاددددد

بدون پوستر برید ادامه

😔😔😔

ادرینا

داشتم می خوردم جلوم همه چی بود از لواشک تا..کممبر(من:بلک دوم😂/ادرینا:ت باید نویسنده باشی/من:قربون ادم چیز فهم)

خدمتکارم النا اومد و گفت:پیامی دریافت کردیم مبنی بر اینکه شما پدر و مادرتون زنده هستند و در پاریس زندگی می کنند

ادرینا:خوب من چی کا...چی گفتی؟وای خدا باورم نمیشه

النا:پدرتون گفتن وقتی ایمیل رو دریافت کردید باهاشون تماس بگیرید 

ادرینا:خیله خوب Wi_Fi(وای فای)رو باز بذار باهاشون تماس میگیرم 

قبل از اینکه تو اینترنت تحقیق کردم و دربارشون فهمیدم پدرم که اخلاقش مثل زهره مار بود ادرین مهربون بر خلاف پدرم

به پدرم زنگ زدم و بعدش به ادرین(حوصله گالیله رو نداشتم/ادرینا:گالیله😂خوب اومدی مثل خودم کرم ریزی)

ادرین

برداشتم

ادرینا:سلام داداش

ادری:(ادری:چرا به اون نمیگی ادری؟/من:چون خیلی دوستش دارم/ادرینا:فدات/من:قربونت)سلام خواهر خلم

ادرینا:پس مثل خودم کرم ریزی(چرا همه رو کرم ریز می بینه)

ادرینا

با ادرین حرف زدم و من الان وسایلمو جمع می کنم

النا:خداخافظ خانم دلم براتون تنگ میشه 

ادرینا:خداحافظی نکن چون تو هم با من به پاریس میای

رفتیم از صاحبش خریردیمش و سوار جت شخصی شدیم و پیش به سوی پاریس

خوب تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه😊💔و خوب هلن منو پاک کن چون نمی تونم فعالیت کنم دلمم براتون تنگ میشه😔❤و به امید دیدار💔