خوب خوب با پارت جدید اومدم😊❤(فاز مهسایی گرفتم😂)تقدیم به ادرینا اگه باشه اینجا نویسنده برو ادامع سوپرایزتو ببین😊❤خوب جمله ها مال من نبود😐💔مال امام علی(ع)بودن❤من جمله های گوهر بار بلد نیستما😂💔گفتم بدونید

ادرین

رفتم مدرسه(خوش به حالت خانم بوستیه مهربونه/ادری:😐با خانم مندلیف کلاس دارم امروز/من:پس بد به حالت خانم ما 100 برابر از خانم مندلیف بهتره/ادری:😐)مرینت ناراحت بود چیزی بهش نگفتم و بی محلش کردم(ت ظالم ترین هستی مرینت بچم چه گناهی کرده اگه بفهمی مرینت کیه که والا.../ادری:مگه کیه؟/من:آغا من نویسنده هستم تو این چیزا دخالت نکن به موقش می فهمی/ادری:باوشه/من:چه سر به راه/ادری:😐)

کلاس کسل کننده تموم شد و رفتم سمت اتاقم که پدر گفت:بیا به اتاقم.رفتیم به اتاقش

گالیله:(گالیله:😑/من:حرف زدی؟مگه نگفتم حرف بزنی محوت می کنم؟)ت ی خواهر 18 ساله داری که اسنش ادریناست من الان نمی خواستم بگم بهت اما باید بیاد پاریس و اینکه تونیویورکه،دلیل اینکه اونجاس همراه خالت فرستادمش تا مد معروف نیویورک بشه وقتی 1 سالش بود که مامانت همون موقع مرد(بچه ها تو رمان من خاله ادرین مامان فیلیکس تو نیویورک زندگی می کنه ولی ادرینا همراه اون زندگی نمی کنه ت ی آپارتمان شخصی زندگی می کنه)و صبح میاد اینجا

هضم این ماجراها برام سخت برام سخت بود اما خوشحال بودم که دیگه تنها نیستم برای بلک همه چیزو تعریف کردم و اون فقط می گفت:کاشکی اونم کممبر دوست داشته باشه(بلک جان دوست داره چون من می خوام/بلک:شما؟/من:نویسنده هستم عزیزم/بلک:ت بهترین نویسنده دنیا هستی/من:فدات بشم عزیزم😍تو هم بهترین کوآمی دنیا هستی/ادرین:ببخشید کوآمی منه/من و بلک:ساکت باش ضد حال وسط ابراز احساساتمون/ادرین:ابراز احساساتتون ت حلقم/من و بلک:خیلی حسودی/ادری:😐/شما:این وسط نمی دونین به کی بخندین)

خوووووب اینم از این پارت😊❤امیدوارم ادرینا خوشش اومده باشه😊❤خواننده های گرامی خیللللللی دوستون دارم(دخترارو،واس پسرا سوء تفاهم نشه!!)بای تا هااااای😊❤