خواهران 👭p2
سلام
خخ این پارت رو که خودم پوکیدم از خنده 😂 شما رو نمیدونم😂
p2
🍓:ام خب باشه😃
هه هه 😅 خب فقط به خاطر شلغم و این که شاید کمک کنه که بخواد حرف بزنه قبول کردم 😅
🍏: بریم 😄
چه عجب اینجا کافه داشت؟😐رفتیم تو کافه انقدر که سرم به کارم گرمه حتی نمیدونستم اینجا کافه داره😐
رفتیم نشستیم روی یه میز دونفره روبه روی هم
🍓:خب😅
🍏: گارسون 😃
👤: بله بفرمایید
🍏: خب چی میخوری؟😃
ای وای خاک به سرم الانه که لو برم آخه اینجا هم که چیز های شیرین ندارن ای خدا😐😑
🍏:😐؟
🍓: ام آب😅
👤: باشه :/
🍏: آب؟😐
🍓: هه هه😅
🍏: منم چیزی نمیخورم 😐
👤: ام فقط آب با سس بیژن باشه؟😃 (😂😂)
🍓: جلال خالق😐
🍏: نه مرسی :/
🍓: به نظرم یه روان درمانی نیاز داره😐
🍏: 😂
با خندیدن پلگ منم خندم گرفت
🍓:😂
📱: پسر یعنی عشق پدرررر🎤
🍓:😐
از زبان پلگ...
ای وای الا فهمیدم آهنگ گوشیم مزخرفه😓 سریع گوشی رو برداشتم و جواب دادم
🍏: بله
🐈: پاشو بیا شرکت سریع همه کار هارو ریختی سر من 😑
🍏: خودت گفتی برم پیش روان پزشک😌
🐈: تو کافه؟😐😏
🍏: ای زلیل نشی محافظ 😐
🐈:اون فقط کارشو میکنه😂
🍏: آمار دادن کارشه یا محافظت؟😑
🐈: بیخیال دادا بدو بیا فوری 😂
🍏: باشه😑
(پایان گفت و گو)