p3زندگی راز آلود من
| Zainab
برین ادامه😐😑ممنونم خیلی نظر میدید😑
مرینت
یه ربع گذشت از بی هوشی تیکی که ویز اومد(از تو جعبه)
ویز:مرینت تا یه هفته تیکی...مرینت...مرینت...تیکی چش شده؟
مرینت:ویز با هم بحث کردیم تیکی افتاد.
یهو دیدم ویز ترسیده
مرینت:ویز چی شده؟؟
ویز:بعدا بهت میگم اینو بگیر
یهو دیدم یه مایع سیاه در آورد
گفتم:ویز این چیه؟
ویز:این تیکی رو خوب می کنه گفتم که بعدا بهت توضیح میدم صبح ساعت ۳ بیا برج ایفل
آدرین
بلک نیم ساعت بود که بیهوش بود
که دیدم ویز اومد
ویز:آدرین بلک نباید...ادرین...ادرین...بلک چی شده؟بزار حدس بزنم تو هم مثل مری...یعنی لیدی باگ با کوآمیت دعوات شد و بلک بیهوش شد.
آدرین:آره
ویز:همه چیزو بهت توضیح میدم بعدا اینو به بلک بده
دیدم یه مایع سیاه درآورد
آدرین:این چیه؟
ویز:بعدا بهت میگم صبح ساعت ۳ بیا برج ایفل
نمی دونم ولی باید ۵ لایک و ۱۰ کامنت بدین تا بعدی رو بدم😑