ماجراجویی عشق 💓 p5
بپر ادامه
🐞: از زمین به کله آناناسی 😐
اوففففف نکنه رفته تو فکر اون دختره ایکبیری 😑
🐞: آهاییییییی😠
🐈: ها😵😯
🐈: چتههه😠
🐞: رفتی تو فکر😠
🐈: به تو چه😠
🐞: ترپچه دختره فرار کرد 😠
🐈: آها خب باشه😐
وای که چقدر مغروره یه معذرت خواهی هم نکرد
سوار کارا میشدیم که...
👤: آقای فلیکس بابت این آبرو ریزی واقعا عذر خواهی میکنم خب...چطوره برای امروز بیاید هتل میدونم تو این شهر مسافر هستید هتل من میتونه پذیرای شما باشه😊
🐈: آهههه😓
🐞: نه ممنون ما از قبل اتاق رزرو کردیم😊
👤: اشکالی نداره خودم حلش میکنم😊
اهههه چه سیریشی ول نمیکنه اسممون هم که دروغ گفتیم ولی باز اسم فلیکس هم به آدرین میاد😍 اهههه چی میگی دختر
🐈: البته خوشحال میشم😊
🐞: آره😅
👤: باشه پس به خدمکار ها میسپارم خوب بهتون رسیدگی کنند😊
بعدش هم رفت بیا باید یه شب دیگه ادای زن و شوهر هارو در بیاریم اوفففف😒
از زبان آدرین...
آخرشم دلتو میدزدم مری خانوم خب چیه حق منه اون دلمو بردم منم باید دلشو ببرم 😏
🐞: باز رفتی تو فکر دختره😠
🐈: حسود هرگز نیاسود بلوبری😏
🐞: من به چی اون دختره باید سودی کنم😠