سمممممم
هاییییییی دیدم هیچکس نیست اومدم سم بزارم سم خونتون نیوفته
خب برید ادامه که قراره جر بخورید
در یک روز بارانی آتوسا داشت انیمه میدید....ناگهان با خودش گفت:
"عهههههههه این دو تا هم مثل آدرین و مرینت به هم نمیرسنننن"
به احترام این جمله چشمانش را بست و سه بار تکرار کرد:"جرمی باید جر داده شود...."
ادامه انیمه را تماشا کرد که ناگهان نت قطع شد و همزمان با انیمه اعصابش نیز به *بوققققققق* رفت
از عصبانیت گوشی را به دیوار نزد زیرا میدانست گران است و آن را آرام روی میز گذاشت و رفت تا محو شود.....
اما ناگهان یادش افتاد باران میبارد و اگر برود محو شود کرونا میگیرد
ماسک زد و چترش را برداشت.....
از آن پس کسی آتوسا را ندید تنها برگه ای دیده شد که رویش نوشته شده بود:
گوشی مرا درون قبرم بگزارید و ماهانه برایم نت نامحدود بگیرید
قبرم را به جای گل با وسایل انیمه ای و مانگا تزئین کنید
از کراش های انیمه ای من بخواهید برایم فاتحه بخوانند
وگرنه میام میخورمتون شوخی هم ندارم👿
میدانم کوتاه بید اما امتحانا نوبت اوله همینم زیاده😐💔
خب دیگه بای باییییی👋🏻