مدرسه ابر قهرمان ها🆚مدرسه ابر شرور ها p3
سلام
بار دومه دارم این پست رو مینویسم 😑 هرچی نوشته بودم پرید
از زبان کلارا
رفتیم کلاس به استاد سلام کردیم و نشستیم سر جامون
استاد: خیلی خب امروز قراره با قدرت هاتون آشنا بشید و بتونید کنترلش کنید
رفتیم حیاط دانشگاه
استاد چندین گل گذاشت جلوی من و گفت یکی رو انتخاب کن ، یکی رو انتخاب کردم برداشتم تا دستم خورد گل بزرگ تر شد
کلارا : یا خدا 😐
همین جوری خشکم زد ، استاد رفت پیش هلن...
از زبان خودم 😁
بعد کلا نوبت من بود یه کوچولو استرس داشتم 😅
استاد : برو پشت بوم
هلن : جان 😐
استاد : میری یا به زور ببرمت؟😑
هلن : چشم 😐
پشت بوم چیکار کنم من آخه نمیخوام خود کشی کنم که 😐 رفتم پشت بوم از بلا نگاه میکردم استاد به راشل یه چیزی گفت و راشل محو شد یهو هلم داد تعادلم رو از دست و پرت شدم پایین 😐
هلن : من جوون بودممممم😭
بعد حس کردم رو هوا معلقم، رنگم پرید دیدم دارم پرواز میکنم 😐
از زبان راشل
استاد بهم گفت برم داخل و خیلی آروم برم پشت بوم و هلن رو هل بدم
استاد : پخ😂
راشل : هیع 😱
ناخوداگاه عکس العمل نشون دادم و یهو دیدم تو پشت بومم 😐 یاد حرف استاد افتادم و هلش دادم
هلن : من جوون بودمممممم😭
راشل : حلالت میکنم 😂
از زبان رزالی
بادیدن بچه ها از اومدنم به دانشگاه پشیمون شدم 😐😅 آخه چی میشد کلاس بعد از ظهر برگزار میشد؟
استاد : رزالی
رزالی: بعله استاد
استاد : امروز بهت تخفیف میدم میتونی دوربینت رو که دزدکی اوردی بیاری اینجا
رزالی : از کجا؟
استاد : کاریت نباشه بدو
رزالی : چشم
بقیه بمونه پارت بعد 😁 برای بعدی 5 کامنت 2 لایک