🍲رستوران عشق 💓 p7
برید ادامه 👇
از زبان مرینت...
اون اون آدرین بود
🐞:ا...ا..شماا اینجا چیکار میکنین آقای اگرست ؟😲
🐈: در واقع من باید بپرسم تو این جا چیکار میکنی ؟ 😕
🐞:امم برای یاد گرفتن پیانو اومدم 😐
🐈:مگه تو پیانو میزنی؟😕
🐞: آره پیانو مادرم رو میزدم 😊
دور و برم رو نگاه کردم همه به ما خیره شده بودن یه دختر خیلی خوشگل که شبیه آدرین بود با یه لبخند بزرگ به ما نگاه میکرد
🐈: خیلی خب به تمرینات تون برسید 😓😓
رفت
بعد کلاس پیانو.....
داشتم میرفتم که
🐥:ام ببخشییییید سلام😊
🐞: سلام 😐
🐥: تو آدرین رو میشناسی ؟😃
🐞: بله من تو رستوران آقای اگرست کار میکنم چطور؟😕
🐥: اسم من آدرینا ست 😊
🐞: اسم من مرینته از آشناییت خوشبختم 😊
🐈: اینجایی دو ساعته دنبالت میگردم دیر بریم خونه مامان منو میکشه 😠
🐞:😕
🐈:آههه معرفی میکنم خواهر فضول من آدرینا 😒
🐞:هااا خواهرته ؟ 😕
🐥: آره 😊
یهو زنگ ساعتم به صدا در اومد دینگ دینگ
🐞:ام ببخشید باید برم خیلی کار دارم 😊
🐥: باشه خداحافظ👋
از زبان آدرینا ...
رفتیم سمت ماشین نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم آروم میخندیدم
🐈: چته؟😑
🐥: میگما دختر خوبیه ها نه ؟😏
🐈:ا..ا.. چی میگی تو 😠
سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
🐥: میگما کل کلاس چشت روش بود نکنه عاشقشی ؟😂
🐈:نه خیرم من من نگاه میکردم که نت هارو اشتباه نزنه 😠😓
بی زحمت نظر هم بده بی نظر میری ناراحت میشم 😁