تصویر هدر بخش پست‌ها

⭐ستاره میراکلس⭐

وبلاگی پر از عکس،کمیک،جک میراکلس،تعوری، داستان و..... وقت درخشش میراکلسه!

Love me like you do s2 p9

| Felicia

سلام شوکولاتان😄🥰🍫🍫

میدونم میخواین منو بکشین،خودمم بودم یه نویسنده با این حجم از گشادیسم رو میکشتم😂😂😂😅🤭🤭

خلاصه که مهمون داشتیم یه هفته خالم اینا منم از فروردین ندیده بودمشون دیگه کلا درگیر اونا شدم😐

و اولین کراش پسرم که کارتونی نیستم زدم🤫

خلاصه کلا اتفاقات پشت هم افتادن وقت نشد بیام وب😬

بهرخال خیلی زر زدم،برین ادامه😁🍫

 

از زبان آدریانا:
پشت شیشه اتاق کنار آرام وایستادم و به لوکا که داره پر پر میشه نگاه میکنم...
به کلویی عزیزم که درسته مته ی رو مخ هممون بود ولی همه دوسش داشتیم...
و حتی نمیدونم را وقتی راجب کلویی حرف میزنم از فعل گذشته استفاده میکنم...!
💛خوبی؟
اصلا نفهمیدم کی آرام رفت و به جاش فیلیکس اومد کنارم...
طبق معمول وقتی به اون میرسیدم محکم بودنو میذاشتم کنار...نمیدونم چرا،شاید چون حس میکردم یکی یه نفر...هرجور که باشه حمایتم میکنه!
💙انتظار داری خوب باشم؟🥺
💛هی هی هی،خیله خب!گریه نکن عزیز من،اصلا میریم کافه همین نزدیکی قشنگ خودتو خالی کن باشه؟
و بدون اینکه منتظر جوابم باشه دستمو کشیدو با خودش برد،و من هنوز دارم به اکو شدن کلمه ی عزیز من تو سرم گوش میدم...
اصلا نفهمیدم کی رسیدیم کافه،و کی نشستیم سرمیز،وقتی به خودم اومدم که فیلیکس قهوه و شیک شکلات با میوه های مورد علاقمو سفارش داده بود...
💛خب...راحت باش!
💙🥺فیلیکس...خیلی،ناامیدم🥺
💛تو امیدوار ترین موجود روی زمینی،چی باعث شده اینو بگی؟🤨
💙انقدر ناامیدم که وقتی راجب کلو حرف میزنم یا فکر میکنم از فعل گذشته استفاده میکنم...بدون اینکه دست خودم باشه!
💛.‌..،آخه چرا همچین واکنشی نشون میدی؟مگه غیر از کلو چیشده که انقدر ناامیدی؟
میخواستم داد بزنم،بگم اینکه دیگه مثل قبل باهام مهربون نیسی،اینکه فراموش کردی عشقت بهمو اینکه انقدر راحت بهم میگی عزیزم،انگار تو دایره لغاتت واژه ی اضافیه باعث میشه بخوام گریه کنمو جیغ بزنم که من ناامیدم ولی فقط گفتم...
💙..هیچی...
💛ببین آدریانا،ما الان باید راجب چیز مهم تری بحث کنیم...
💙مثلا چی...
💛با این وضعیت شرکت ورشکست میشیم...
💙چیییییییی!ت...تو چطور میتونی،دوست دوران بچگیت تو بیمارستانه،امیدی به زندگیش نیست!اونوقت تو...تو راجب اوضاع شرکت فکر میکنی؟نگران اونی؟🥺
💛هیسسسسسس،کلو دوست دوران ببچگیمه،درست،عشق داداشمه،اینم درست ولی...این شرکت نسل ها بین آگرست ها بوده، نسل هاست این شرکت وجود داره تقریبا ۲۱۰ سال از تاسیسش میگذره!اونوقت...تو راضی میشی که بخاطر ما زحمات نسل ها و ۲۱۰ سال قدمت از بین بره؟این شرکت انقدر تو وضع مالی بد بوده که نگو،ولی آگرست ها حتی یه بار هم اجازه ندادن ورشکست بشه،کجاست اون غرور و غیرتی که باید روی شرکت داشته باشی؟کجاست اون اقتداری که نسل اندر نسل بین ما چرخیده؟آدریانا،به خودت بیا!قبل از هرچیزی تو یه زن از خاندان آگرستی،از قوی ترین زنای جهان مال نسل ما بودن...میخوای بذاری چهارتا اتفاق ساده قدرتتو ازت بگیره؟
💙...سخنرانی قشنگی بود،الحق که تو هم یه آگرست اصیلی،ولی...به نظرت توی نسل اندر نسل،کدوم زن از خاندان ما بوده که تو تب عشقش بسوزه؟که ناکام بمونه؟هیچکدوم جناب فیلیکس آگرست!هیچکدوم...
از زبان فیلیکس:
💙...سخنرانی قشنگی بود،الحق که تو هم یه آگرست اصیلی،ولی...به نظرت توی نسل اندر نسل،کدوم زن از خاندان ما بوده که تو تب عشقش بسوزه؟که ناکام بمونه؟هیچکدوم جناب فیلیکس آگرست!هیچکدوم...
مارس شدم!کیفشو برداشت و رفت‌‌‌‌.‌..
منظورش.‌‌..من که نبودم!؟بودم؟🤯
یهو به خودم اومدم و با نهایت سرعت رفتم دنبالش.‌..
از زبان کاگامی:
همه نگران کلویی بودن...
منم نگران،ولی نگران بن...
طفلک،هیچکس غیر از من بهش سر نزده،امروزم احتمالا مرخص بشه🥺
از جمعیت دور شدم و رفتم سمت اتاق بن،در زدم و بعد درو باز کردم...
برخلاف همیشه تنها نبود،یه دختر با موهای خرمایی و چشمای آبی اونجا بود،روی صندلی نشسته بود و لبخند میزد،بیخودی حسودیم گل کرد😐
🗡ام...سلام؟
🎓عه کاگامی!چه زود اومدی،بیا تو.راحت باش😄😃
دختره پاشد...
👄سلام خانم تسوروگی،از دیدنتون خوشحالم!
🗡سلام‌‌...؟
👄اون بله،من نانامی شیروگانه هستم،دخترعموی بنجیرو.اومدم یه سر بهش بزنم و کارت عروسیمو بدم،خودم اومدم که مطمئن شم حتما میاد☺الانم میرم،بااجازه😊
رفت،درم بست😐
🎓خب چخبر؟
🗡میخوای بری؟
🎓هان؟آره،چطور؟🤨
🗡مهمونی؟آخه تو این اوضاع؟😬
🎓کدوم اوضاع؟
🗡تو دو هفته استراحت مطلقی جناب،میخوای بری عروسی🤐
🎓الان...تو نگران منی؟😳🥴
🗡آقارو!اگه نگران نیستم کل مدت مریضیت هرروز اینجا چیکار داشتم😑واسه عمم که نیومدم عربی برقصم🙄
🎓...
یهو از جاش بلند شد و اومد سمتم،یاخدا😳
🗡چ...چیکااار میکنی؟
یهو سفت بغلم کرد،آخ آخ چه زوری داشت😷
🗡😳عهههه...😳😳😳
🎓مرسی کاگامی،تو طول عمرم کسی غیر از مامانم انقدر برام ارزش قائل نبوده🥺😊
واییییییییییییییییییییییییییییییییی🥺🥺
که یهو در باز شد...و بهله،قامت رشید جناب رئیس فیلیکس ظاهر گشت😐
💛ای وای!مزاحم شدم انگار😅
🎓🗡مزاحم چیه!بغل دوستانه بود هه هه😅
💛ولی بهم میاینا😄
🎓شوخی بانمکی بود فیلیکس🙄😑
💛...من کاملا جدیم!😐
🗡🎓😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳
از زبان لوکا:
دیگه طاقتم طاق شد،میخواستم داد بزنم😭
🎸کلویییییییییییییییییییییییییییی😫😡
یهو ماسک صورتشو برداشت و با صدای گرفته و چشمای بسته گفت...
👑...جانم؟داد نزن،میشنوم صدای نحستو😑
🎸هان!؟
چشمای خوشگلشو باز کرد..
👑چیه؟خوشگل ندیدی؟🙄
🎸کلو‌...عزیزممممممم😭😭
و بله،پریدم بغلش کردم😊
👑وحشییی،له شدم،اه اه چرا مث دخترا گریه میکنی😐
🎸عزیزم،قربونت برم من!ازین کارا دیگه تکرار نشه ها!اون نفرم که بحثش شدو از ذهنم بیرون کردم،الان فقط خودتی و خودت🤩
👑...راس میگی؟🥺
🎸آرههههه🥺
👑😭هورا😭
🎸راستی کلو...
👑جونم؟🥺
🎸جونت که بی بلا خانم😊
دستمو کردم تو جیبم و جعبه رو درآوردم،جلوی تخت بیمارستان زانو زدم
👑لوکا؟چ...چیکار میکنی؟😲
در جعبه رو باز کردم...
کلویی هر کاری کردم ، امیدوارم که بهت آسیب نزده باشم. چون تو دوست داشتنی ترین فرد زندگیمی کلویی، شفاف مثل یک نت موسیقی و صادق مثل یک ملودی ، تو موسیقی ای هستی که از سال دومی که با هم بودیم توی ذهنم میشنوم. میخوام این موسیقی برای همیشه پخش بشه ، پس ... کلوئی بورژوا با من ازدواج می کنی؟💍
👑🥺🥺🥺بله🥺🥺🥺
دستشو آورد جلو،حلقه رو دستش کردم!
صورتامون داشت به هم نزدیک میشد که.‌.
در باز شد و مزاحم جون وارد گشت😑
❤مبارکه🥳🤠🤪
🎸👑مایکل دوپن چنگگگگگگگ😑
پشت سرشم آدرینا🙃
💌خب حالا نزنینش بچگی کرد،گنا داره😂
❤عهههه!ا..اینجا..یی!؟م..من میرم بببیرون😅
💌وا؟