رمان 💖♥مریکت♥💖 پارت 8 فک کنم 😐
* بعد از هزار سال می اید و گشادی خویش را کنار میگذارد تا پارت بدهد . البته او کمی کرم هم دارد . همان لباس های همیشگی را پوشیده است . اهنگی پلی میکند و شروع به تایپ کردن میکند *
Hallo my friend's 😄
It's my lady noir 😉
Let's go 😎
I was five and he was six We rode on horses made of sticks
پنج ساله بودم و اون شیش ما اسب های چوبیمون رو می تازوندیم
He wore black and I wore white… He would always win the fight
اون سیاه می پوشید و من سپید اون همیشه توی جنگ برنده بود
Bang bang! he shot me down… Bang bang! I hit the ground
اون به من شلیک می کرد بنگ بنگ من به زمین می خوردم… بنگ بنگ
Bang bang! that awful sound… Bang bang! my baby shot me down
اون صدای مهیب؛ بنگ بنگ عشق من بهم شلیک می کرد بنگ بنگ
Seasons came and changed the time When I grew up; I called him mine
فصل ها هی اومدن و زمونه عوض شد وقتی که بزرگ شدم گفتم بهش که تو مال منی
?He would always laugh and say Remember when we used to play
اون همیشه می خندید و می گفت؛ بازی هامونو یادت میاد؟
Bang bang! he shot me down… Bang bang! I hit the ground
من بهت شلیک می کردم بنگ بنگ تو می افتادی زمین بنگ بنگ
Bang bang! that awful sound… Bang bang! my baby shot me down
اون صدای مزخرف! بنگ بنگ من همیشه بهت شلیک می کردم… بنگ بنگ
Music played; and people sang Just for me… the church bells rang
موزیک نواخته شد آدم ها آواز خوندند کلیسا فقط واسه من ناقوس زد
Now he’s gone; I don’t know why And till this day sometimes I cry
حالا اون رفته و من نمی دونم چرا و تا این روز بعضی وقتا؛ می زنم زیر گریه
He didnt even say goodbye… He didnt take the time to lie
اون حتی یه خداحافظی هم نکرد حتی وقتی هم نگذاشت تا دروغی بگه
Bang bang! he shot me down… Bang bang! I hit the ground
اون به من شلیک می کرد بنگ بنگ من به زمین می خوردم… بنگ بنگ
Bang bang! that awful sound… Bang bang! my baby shot me down
اون صدای مهیب بنگ بنگ عشق من بهم شلیک می کرد
بیا تو کتی 😄
ممنون مای پرنسس 😘
* مرینت سرخ میشود *
هه هه هه (همون خنده های که مرینت وقتی سرخ میشد میخندید 😐)
امم مرینت ... امشب مهمون خاصی دارین ؟
نه برای چی این سوالو پرسیدی ؟
اخه .. نوع لباست مجلسیه و این نوع خاص چیدمان شیرینی مخصوص مهمون های مهم و مجلسیه اتاقت هم ...
😐😐 کت اینا رو من برای اینکه تو اومدی چیدم 😐😐
😐😐
چیه ؟
مگه قرار نبود من امشب ببرمت یه جای خاص 😐
جیغغغغغغغغغغغغغغ کلا یادم رفته بود 😨
حالا اشکال که نداره اتاقتو جمع کردی و یه لباس زیبا دوختی مثل همیشه 😄😉
راس میگی ها ... میگم حالا که اینجوریه شیرینی ها هم میبریم اونجا میخوریم 😄❤
باشه .. پس دستتو بده بهم و چشماتم ببند 😉
باشه کتی ❤
از زبان کت نوار :
همه چیز از قبل اماده بود . گل های رز قرمز تمامی نقاط پخش شده بودن ... یه میز زیبا اونجا بود .. من اون کافه رو برای یک روز کرایه کردم . همه چیز برای امشب عالی شده بود . امشب باید از پرنسسم خواستگاری کنم 😄 امیدوارم بهم جواب مثبت بده . ولی ... اگه جواب نده یا جوابش منفی باشه چی 😨 اگه از چیدمان خوشش نیاد چی 😨 اگه ...
با صدای مرینت رشته افکارم پاره شد
کت کی میرسیم ؟
واییییی خدااااااااا سیصد متر جلو تر از مسیر رفتم باید برگردم 😑😑
الان میرسیم مای لیدی
چییییی ؟ من الان به مرینت گفتم مای لیدی ؟
هاه 😮
اهه هیچی بیخیال مرینت 😅
ب باشه 😮
خب انگار که رسیدیم 😎 خب مری اروم چشاتو باز کن 😄
از زبان مرینت :
چشمامو باز کردم ... با دیدن اون صحنه شک زده شدم ...
ادامه دارد ...
پایاننننن 😎
بعدی چهار لایک و هفت نظر 😁
بابای 😄👋👋