Love me like you do s2 p6
هلو گوگولان😉
ایدامه شوکولاتانم🍫🍫🍫🍫
از زبان مرینت:
طبق معمول سرم به کار خودم یعنی طراحی لباس مشغول بود،این روزا شرکت خیلی خلوت بود...
یکی در زد
🌸بیا تو...
💚سلام مری...
🌸سلام آقا آدرین،پارسال دوست امسال آشنا!
بدون اینکه بفهمه یواشکی استیکری که رمز بین من و برایان بودو براش فرستادم،اونم زودی سین کرد!😌
💚خب راستش من..
چند تقه به در خورد،بازم رمز من و برایان😏
🌸بیا تو برایان...🙃
🧣عه وا سلام!از کجا فهمیدی منم؟🤗🤔
🌸دیگه آدم حضور عشقشو نفهمه چی بفهمه؟😌❤
🧣قربونتو💕
آدرین دستشو مشت کرد و از بین دندونای کلید شدش گفت:
💚من میرم مزاحم نباشم😬😠
و درو پشت سرش محکم بست....
🌸وا،دیوونه!😑
🧣دیوونه نیست مری،عاشقته!چرا نمیفهمی؟😬😬😬(نفس:قربون آدم چیز فهم🤗)
🌸حالا حالا ها کارش دارم،ابروشو جلو همه میبرم پسره ی...😑😑😑
🧣داری زیاده روی میکنی!دردسر میشه😨
🌸هیچم دردسر نمیشه برو سر کارت😑
🧣چشم مادماززززززل😏
و اونم رفت...به حرف بریان فکر کردم،هه!عاشق؟اون اگه عاشق بود بیشتر ازین پیمو میگرفت...🥺
از زبان آدرین:
شرکت یه قرارداد خیلی مهم داشت و منم بعد کلی زحمت رفتم استراحت که باز به مرینت و اون پسره برخوردم😤
🧣پس عصر بریم سینما🍿
🌸نووووووچ بریم کافهههههه🥺
🧣خیلی خب مادمازل میریم کافه😅
نگا چه خودشم لوس میکنه...
یه فنجون نسکافه برداشتم که یکی از طرفین مهم قرارداد از جلوم رد شد،مری نه گذاشت و نه برداشت هلم داد...همه نسکافه ها ریخت رو آقاهه و اینم شد دلیل اینکه قرارد لغو بشه🤯
الانم تو دفتر فیلیکس و آدرینا بودم...😗
💙واای آدرین این چه کاری بود😤
💛رسما آبروی شرکت رفت😡
💙ممکن بود مرینت دست و پا چلفتی بازی دربیاره ولی تو؟نه اصلا😑
💚راستش،مرینت هلم داد...بوخودا🥺
💛جمع کن خودتو،مری میتونه این کارو بکنه ولی بخاطر احترام شرکت دست به همچین کاری نمیزنه،مطمئنم😌
💙الانم تو با بریدجیت،برایان و مرینت میرین امشب به یه مهمونی که طرف قرارداد راه انداخته از دلش درمیارین تا بالاخره به توافق برسیم😐
💛امشب ساعت ۷ تا ۱۱ مهمونیه که آدرسو واسه برایان فرستادم،با ماشین اون میرین!
💚نهههه!من با اون نمیرمممم😑
💙تو بیخود نمیری،ملت برادر دارم مام
برادر داریماا!بخاطر گل روی خواهر بزرگترت برو دیگه🥺😤
💚خب بابا،میرم دیگه اهه😑😑😑
از زبان بریدجیت:
💕برایااااان!
🧣جانم؟
💕حاضرشو دیگه باید دنبال مری بریم😑
🧣و آدرین🙃منم حاضرم😐
💕تو کی حاضر شدی؟!
🧣وقت گل نی،شیرینیارو بردار بریم😄
💕باشه بدو😐
از زبان مرینت:
رسیدیم به محل مهمونی،آدرین و بریدجیت پیادی شدن برایانم اول پیاده شد بعد منو پیاده کرد،قربونش برم جنتلمنه!چرا زن نمیگیره؟🤔
من و بریدجیت خیلی خوجمل بودیم چشم نخوریم ایشااااالا😍😍😍🤗
چیه خو خود/دخترخاله شیفتم😐💔
ادرینم خوشتیپ بود عبضی😑
من بازوی برایانو گرفتم اونم بهم نزدیکتر شد،یواش زیر گوشم گفت:
🧣بخدا به این آقا آدرینتون فرصت بدی چیزی ازت کم نمیشه ها! اگرم میخوای همش بهم بچسبی باید بیای بگیریم اینجوری که همه فکر میکنن نامزد دارم میترشم😉😂
🌸برووووگمشو😑تو همینجوری با الکی مثلا نامزد داشتن برات رگ میزنن فکر کن بفهمن مجردی😂💔
🧣وای!اون کریستینا نیست!😱😦
💕برایان!اون کریسه که!...اوه اوه بدبخت شدی...،من میرم باهاش حرف بزنم اصلا جلب توجه نکنیا🤫
🌸جریان چ..
💎به به،بری ژوونم..😃عه!ب..برایان!؟😟
💕کریس جونم سلام،بخدا برات توضیح میدم بیا بریم یه گوشه😅
💎توضیح چی؟کشکِ چی؟خودم میبینم😢
💕بیاااا برییییییم☺و بعد کشون کشون بردش یه گوشه باغ😐
🌸جریان چیه؟😮
🧣یادته گفتم یکی هست که اصلا نباید مارو باهم ببینه؟🤨
🌸آره🤔
🧣همین کریستینا...دوست دخترمه😥
🌸جیغغغغغ!تو،دوست دختر داشتی؟😱
🧣آره...
🌸خب چرا نگفتی؟میتونستم از یکی دیگه کمک بگیرم😟
🧣تو مرام من یکی که نیست بذارم دخترخالم که عین خواهرم میمونه بره دنبال هرکی هرکی برا نقش بازی کردن😌،اصلا واستا ببینم چری(cherry) با این سرووضع اینجا چه غلطی میکنه😐فضاش نامناسبه😑
🌸بیخی بری،باید به اینجور فضاها عادت کنی
💕پیست بریونی😐
🧣بریونی و درد بی درمون،چیه؟😑
💕بهش توضیح دادم،گفت اوکیه فقط هروقت رفتی پیشش میکشتت😁
🧣آهان،اونوقع خانم اینجا چیکار میکنن🤨
💎مهمونی داییمه😌درضمن اون پسرداییم که گفتمم هست😆
🧣اون پسرداییت غلط کرده که هست😑
🌸واای شما معرکه این😂😂😂😂
💎با شما هم کار داریم مرینت خانم😑😈
🌸بسم ال..😇
💚ببخشیداااا،من جا موندم😑
💕وای ببخشید آدرین جان!
بعد رفت بازوی آدرینو گرفت کشیدش برد،عه عه عه!دختره ی خیانت کار...😟😱
از زبان آدرین:
💚ببخشیدا،بریدجیت...
💕هیس فقط بیا...
منو برد سمت پله ها،حسابی خلوت بود...یعنی چیکارم داشت؟!(نفس:نترس بهت تجاوز نمیکنه😐😐😐)
💕خوب گوش کن،این مرینت و برایانو که میببینی فیلمشونه..
💚یعنی چه؟(من:گفتم که هوشش زیاده😐)
💕یعنی اینکه اصلا نامزد نیستن،برایانم دوست دختر داره،همون دختره که لباس آبی هولوگرامی تنش بود😐داره به مرینت کمک میکنه حرص تورو دربیاره😁(نفس:خائنننن)
💚و تو چرا الان داری اینارو بهم میگی؟😐
💕چون قراره من و برایان از وسط مهمونی گم و گور بشیم تا شما راحت باشین😁
💚ایول!دستت طلا😃
💕اوی اوی اوی،فکر نکنی اینا برا توئه!بخاطر مری جوونم،عشقمه😑الانم برو گمرو😁
💚چششششم سرورم🤗
رفتم سمت مرینت و برایان،حدودا یکم بعد بریدجیت و برایان غیب شدن...
البته یهو...
مرینتم غیب شد😟...
رفتم تو حیاط ببینم شاید اونجاست که دیدم داره با تلفن حرف میزنه،پشت درخت غایم شدم...
🌸کلاد!خواهش میکنم اینکارو با الگرا نکن😟
من که هرکاری گفتی کردم...
کلاد دیگه کی بود؟🤨
🌸کلاااد!من بخاطر تو از آدرین گذشتم و هنوزم دارم عذابش میدم...😢بس کن این بازیو...😶
🌸اون میتونست فرار کنه کلاد!آلگرا اونجا مونده چون هنوز توی احمقو دوست داره!چطور میتونی به زور..😭
قطع نکن عوضییییی😭😭🥺💔
💚مرینت؟...چیزی شده...
🌸آ...آدرین!ا..از کی اونجایی!؟🥺
💚از جایی که به اندازه کافی شنیدم..
🌸من...
💚جریان چیه؟🤨
🌸ببین...آلگرا و کلاد از دوستای فیلیکسن،وقتی اسپانیا بودیم هرازچندگاهی میومدن شب میموندن،آلگرا گاهی اوغات با من میومد بیرون و خرید و اینا...
درواقع کلاد و آلگرا دخترخاله پسرخاله بودن...
بعد یه مدت ولادو کمتر میدیدم که بعدا معلوم شد از آلگزا خوشش میاد و با یاری فیلیکس و آدریانا البته آدریانا به صورت تلفنی به هم رسیدن...
دقیقا نمیدونم چیشد ولی چندوقت پیش خبر بهم رسید که آلگرا و کلاد بهم زدن و چون بقیه اعضای خانوادشون مردن و اختیار آلگرا دست کلاده اون تصمیم گرفته آلگرا رو بزور عروس کنه منم سعی کردم کمکش کنم که به قیمت خراب شدن رابطمون تموم شد...
همون لحظه گوشیش زنگ خورد...
🌸الو جونم؟
🎵الو مری جون؟..
🌸سلام آلگرا!بمیرم برات،گریه کردی؟
🎵اونش مهم نیست مرینت،بیخیال من شو..
زندگیتو بکن،نمیخوام کلاد زندگی تورم بهم بریزه!به عنوان دوستت و بزرگترت ازت میخوام زندگیتو خراب نکنی عزیزم،من باهاش کنار میام!تو همه ی تلاشتو کردی ولی شدنی نیست،ممنونتم ولی نمیخوام رابطتت با آدرین و کل زندگیت بخاطر من خراب بشه!الانم اگر نمیتونی مشکلت با آدرینو حل کنی شمارشو بده من باهاش حرف میزنم بهش توضیح میدم عزیزم🙂
🌸ولی آل..
🎵ولی نداره عشقم،خیلی خوشحالم که پشتم بودی ولی دیگه لازم نیست،من خودم باهاش کنار میام،الانم باید برم عزیزم...موفق باشی💕
🌸خدافظ..💔
و قطع شد...
🌸باورم نمیشه آدرین😭زندگیش نابود شد😭
💚نه لزوما عزیزم،حتما راهی هست😊
🌸دوباره بگو...
💚چیو؟
🌸اون عزیزمتو🥺
💚الهی من دورت بگردم!صدبارم باشه میگم عزیزم عزیزم عزیزم😃
🌸😄😄😄
💚الانم یه ایده دارم😜
🌸چه ایده ای؟🤔
💚مگه نمیگی فیلیکس و آدریانا اینارو بهم رسوندن؟🤨
🌸چرا!چطور مگه؟🤔
💚خب شاید خودشون بتونن درستش کنن😜
🌸راس میگیااا😄
💚پاشو..پاشو بریم اشکاتو پاک کنی بعدم بریم دوتایی از صاحب مجلس عذرخواهی کنیم که فردا موضوعو به آدری و فیلیکس بگیم😄😄😄😄
🧣لازم به عذرخواهی نیست حل شد😉
💚🌸هااااا!؟
💕تو این فاصله که شما دل و قلوه میخوردین بایان به واسطه ی دوس دخترش که تنها برادرزاره ی جناب شاکی و خیلی براش عزیزه آشتی کرد🙃
🌸ایول برایان جوووووووونم😚
💚💎اهمممم😒🙄
🧣چپ چپ نگاه نکنین که قبل اینکه دوس پسر شما باشم و مری دوس دختر شما باشه دخترخاله پسرخاله ایم و از رگ گردن بهم نزدیکتر😌😌😌
💕🌸کاملا درسته😌😌😌
💎💚صحیح...😑
در همین حین از زبان لوکا:
زیر پل(همون جا تو اپیزود حقیقت که لوکا مرینتو برد) نشسته بودم و ستاره هارو تماشا میکردم...گیتارمو نیاورده بودم چون ملودی رودخونه برام کافی بود...
👑لوکا؟مزاحم که نیستم....؟😊
🎸چی؟اوه کلو!نه مزاحم چیه بیا بشین😅
👑میگم لوکا...
🎸هوم؟
👑ما چندساله باهمیم!؟...
🎸اوووم...پنج سال، چطور؟
👑تو این پنج سال،حتی یبارم منو نبوسیدی....
بنظرت عجیب نیست؟لوکا...راستشو بگو،از من بدت میاد؟...
🎸چی..نه!اصلا😅
👑پس...
صورتشو بهم نزدیک و نزدیکتر کرد
یهو اون صورت اومد جلو چشام...عقب کشیدم
👑لوکا!😟
🎸من...
👑تو چته؟🥺
🎸من...فقط..
👑تو فقط چی؟
🎸من آمادگیشو ندارم...
👑لوکا!الان پنج ساله...یعنی چی؟
🎸دست خودم نیست کلو،من به یکی دیگه فکر میکنم💔
👑چی!چطور تونستی!!
🎸من...متاسفم💔
👑تو قلب منو به بازی گرفتی😭😭
🎸کلو صبر کن.!...😟
دوید و دور شد...
تو تاریکی شب، محو شد💔
آنچه خواهید خواند:
👤چی؟گفتی...بیمارستانه!😨
👤باهاش صحبت میکنم،ولی فقط من🤫
👤کلانتری!؟باشه،الان میام!😦
👤گبی...دیگه...ته..شه!
👤امکان نداره!اون....مُرده😱